قابل للتخیل
تصور کردنی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها
قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها
ممکن، امکان پذیر، تصور کردنی
تصور کردنی، انگاشتنی، گمان کردن، فرض کردنی، قابل عرض
کلمات دیگر: