پیش دامن
فارسی به انگلیسی
spron, pinafore
apron
فارسی به عربی
میزر
مترادف و متضاد
پیش بند، صحن، کف، پیش دامن، پیش انداز، قسمت جلو امده صحنه نمایش
لغت نامه دهخدا
پیشدامن. [ م َ ] ( اِ مرکب ) پیش بند. لُنگ یا حوله و امثال آن که بعضی کارگران بر جلوی دامن از کمر به زیر آویزند. پیش گیر. پیش بند کارگران. چرمی که آهنگران بر زانو گسترند و کار کنند تا جامه شان نسوزد :
از آن درفش فریدون گرفت عالم را
که پیشدامن آهنگر صفاهانست.
از آن درفش فریدون گرفت عالم را
که پیشدامن آهنگر صفاهانست.
سراجا نقاش ( از آنندراج ).
|| هر یک از دو قسمت از دامن جلو لباس. مقابل پس دامن. قسمت قدامی دامن جامه. || آنچه فراترک از دامن باشد. ( آنندراج ). || خادم. پیشکار. ( آنندراج ).فرهنگ عمید
۱. تکۀ پارچه یا چرم که کارگران هنگام کار کردن جلو دامن خود از کمر آویزان می کنند.
۲. پیش بند.
۳. قسمت جلو لباس یا دامن.
۲. پیش بند.
۳. قسمت جلو لباس یا دامن.
کلمات دیگر: