برابر پارسی : دیگر شدن
تغییر یافتن
برابر پارسی : دیگر شدن
فارسی به انگلیسی
to undergo a change
reverse, vary
فارسی به عربی
عدل
مترادف و متضاد
اصلاح کردن، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) دیگر گون شدن از حالی بحالی دیگر در آمدن .
پیشنهاد کاربران
تغییر افتادن ؛ دگرگون شدن. تغییر روی دادن : تا مادام که طعام فراخ میداشت ملک او برقرار بود چون تغییر پدید آمد، در ملک نیز تغییر افتاد. ( قصص الانبیاء ص 106 ) .
کلمات دیگر: