تلملم، جمع , مصرف , هرم
روی هم انباشتن
فارسی به عربی
تلملم
مترادف و متضاد
روی هم انباشتن، در بانک گذاشتن، کپه کردن، بلند شدن بطور متراکم، بانکداری کردن
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
روی هم انباشتن، ازدحام کردن، روی هم ریختن
روی هم انباشتن، جمع کردن، اندازه گرفتن
روی هم انباشتن، شکل هرم ساختن
پیشنهاد کاربران
تپه کردن
هاچیدن
( لهجه و گویش تهرانی )
روی هم چیدن، کنار هم چیدن ، جمع کردن
( لهجه و گویش تهرانی )
روی هم چیدن، کنار هم چیدن ، جمع کردن
کلمات دیگر: