سوراخ دار
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ناضح
مترادف و متضاد
سفته، سوراخ سوراخ، سوراخ دار، سوراخ شده
سوراخ سوراخ، سوراخ دار
سوراخ دار، چکه کن، رخنه دار، نشست کننده
فرهنگ فارسی
رخنه دار و دارای منفذو ثقبه و هر چیز که دارای ثقبه های بسیار بود و هر چیز کرم خورده
لغت نامه دهخدا
سوراخ دار. ( نف مرکب ) رخنه دار و دارای منفذ و ثقبه. هر چیز که دارای ثقبه های بسیار بود و هر چیز کرم خورده. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: