کلمه جو
صفحه اصلی

بدتر کردن

فارسی به انگلیسی

aggravate, compound, deteriorate, exacerbate, worsen

فارسی به عربی

اثر (مع الشد ) , اشعر بالمرارة , تدهور (فعل ماض ) , هیج

مترادف و متضاد

aggravate (فعل)
اضافه کردن، بدتر کردن، خشمگین کردن، خون کسی را بجوش اوردن

worsen (فعل)
بدتر کردن، بدتر جلوه دادن

embitter (فعل)
بدتر کردن، تلخ کردن، ناگوار کردن

exacerbate (فعل)
برانگیختن، بدتر کردن، خون کسی را بجوش اوردن، تشدید کردن

deteriorate (فعل)
عیب دار کردن، بدتر کردن، خراب کردن، فاسد شدن، روبزوال گذاشتن

exasperate (فعل)
برانگیختن، بدتر کردن، خشمگین کردن، تشدید کردن، اوقات تلخی کردن، از جا در بردن


کلمات دیگر: