کلمه جو
صفحه اصلی

خیره نگاه کردن

فارسی به انگلیسی

stare

فارسی به عربی

اشمت , تثاوب , تحدیق , نظرة , وهج

مترادف و متضاد

glower (فعل)
اخم کردن، خیره نگاه کردن

gaze (فعل)
خیره شدن، خیره نگاه کردن، زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن

stare (فعل)
خیره شدن، خیره نگاه کردن، سیخ ایستادن، رک نگاه کردن

glare (فعل)
خیره نگاه کردن

gape (فعل)
با شگفتی نگاه کردن، خیره نگاه کردن، خمیازه کشیدن، دهان را خیلی باز کردن

gloat (فعل)
خیره نگاه کردن، نگاه حسرت امیز کردن

gorgonize (فعل)
خیره نگاه کردن، تبدیل ب سنگ کردن

پیشنهاد کاربران

محو چیزی شدن. زل زدن به چیزی


کلمات دیگر: