کلمه جو
صفحه اصلی

ریاست کردن

فارسی به انگلیسی

chair, head, to be (or act as) a chief/director/chairman/etc.

to be (or act as) a chief/director/chairman/etc.


chair, head


فارسی به عربی

رییس

مترادف و متضاد

patronize (فعل)
تشویق کردن، سرپرستی کردن، ریاست کردن، نگهداری کردن، رئیس وار رفتار کردن، مشتری شدن

chairman (فعل)
اداره کردن، ریاست کردن

superintend (فعل)
سرپرستی کردن، ریاست کردن، مباشرت کردن، نظارت کردن بر


کلمات دیگر: