حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری
trade(اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت
بازرگانی، پیشهوری، تجارت، کسب، معامله ≠ صنعتگری
فرهنگ فارسی
تجارت بازرگانی .
فرهنگ معین
( ~ . گَ ) (حامص . ) تجارت ، بازرگانی .
لغت نامه دهخدا
سوداگری. [ س َ / سُو گ َ ] ( حامص مرکب ) تجارت. معامله. ( آنندراج ). تجارت. بازرگانی. معاوضه. مبادله : بسوداگری دست با وی ببست همآنجا همه روز تا شب نشست.
فردوسی.
فرهنگ عمید
کسب و تجارت.
دانشنامه آزاد فارسی
سوداگری (mercantilism) (یا: مرکانتیلیسم) نظریۀ اقتصادی، مربوط به قرون ۱۶ تا ۱۸، دایر بر این که ثروت هر کشور (به شکل شمش یا خزانه) عامل اساسی رفاه و پیشرفت هر کشور است. براساس این هدف، تجارت خارجی باید به گونه ای تنظیم شود که صادرات بیش از واردات باشد و در صورت لزوم، دولت باید در امر اقتصاد مداخله کند (مثلاً، به صادرات یارانه دهد و بر واردات مالیات وضع کند). آدام اسمیت در کتاب چهارم ثروت ملل (۱۷۷۶) نظریۀ ثروت شمش را رد کرد.