کلمه جو
صفحه اصلی

پیچ و خم

فارسی به انگلیسی

tangle, twist, winding, meanders

meanders


tangle, twist, winding


فارسی به عربی

متاهة

مترادف و متضاد

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

bight (اسم)
خلیج کوچک، پیچ و خم، حلقه طناب، پیچ رودخانه

maze (اسم)
پیچ و خم، پلکان مارپیچ، هذیان، جای پرپیچ وخم

cochlea (اسم)
پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش

crankle (اسم)
خمیدگی، پیچ و خم، پیچیدگی

tortuosity (اسم)
خمیدگی، پیچ و خم، انحناء

ruga (اسم)
پیچ و خم، چین و چروک، تاب خوردگی

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چین و شکن گردش و تاب . ۲- دارای پیچ و تاب : آب نرم است ولی خائن طبع ساده رنگ است ولی پیچ و خم است . ( خاقانی ) یا با پیچ وخم . دارای پیچ و خم باشکن بسیار . یا پرپیچ وخم . ۱- پر از پیچ بس منحنی نه راست راه پر پیچ و خم .۲- پر چین پر شکن طر. پر پیچ و خم . ۳-مشکل غامض مسایل پر پیچ و خم . ۳- یا جوانی و هزار پیچ و خم . با اطوار گوناگون .

فرهنگ معین

( ~ُ خَ ) (اِمر. ) ۱ - چین و شکن ، گردش و تاب . ۲ - دارای پیچ و تاب .

لغت نامه دهخدا

پیچ و خم. [ چ ُ خ َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) چین و شکن. گردش و تاب :
آب عزم است ولی خائن طبع
ساده رنگست ولی پیچ و خم است.
خاقانی.
- جوانی و هزار پیچ و خم ( هزارچم و خم ) ؛ با اطوار گوناگون :
ای درّ آبدار جوانی ز پیچ و خم
در آب شد ز شرم تو صد راه زیر آب.
خاقانی.
- راههای پرپیچ و خم ؛ بسیار بدین سوی وآن سوی گردنده. بس منحنی. ناراست.
- مسائل پرپیچ و خم ؛ بس مشکل. بسیار غامض. سردرگم :
نگه کن که چون مذهب ناصبی
پر از باد و دودست و پر پیچ و خم.
ناصرخسرو.
- موی با پیچ و خم ؛ جعد. مرغول. پرپیچ و خم. با شکن بسیار :
زان طره پرپیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
از بند وزنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند.
حافظ.

دانشنامه عمومی

پیچ و خم (فیلم ۲۰۰۷). پیچ و خم (به هندی: Bhool Bhulaiyaa)فیلمی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی پریادارشان است. در این فیلم بازیگرانی همچون آکشی کومار، آمیشا پاتل، ویدیا بالان، شاینی آهوجا، پارش راوال، راجپال یاداو، آسرانی، کاویری جها ایفای نقش کرده اند.
۱۲ اکتبر ۲۰۰۷ (۲۰۰۷-10-۱۲)


کلمات دیگر: