پیش ترین
فارسی به انگلیسی
first, foremost
فارسی به عربی
اول
افضل
افضل
اول
مترادف و متضاد
بهترین، جلوترین، پیش ترین
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- مقدم بر همه اسبق ( از لحاظ زمان ) : باز پسین طفل پریزادگان پیشترین بشری زادگان . ( نظامی ) ۲- مقدم ترین سابقترین اقدم ( از لحاظ مکان ).
لغت نامه دهخدا
پیشترین. [ ت َ ] ( ص عالی ) صفت عالی مرکب از پیش و ترین.مقدم بر همه. سابق ترین ( از لحاظ زمان ) :
باز پسین طفل پریزادگان
پیشترین ِبشری زادگان.
باز پسین طفل پریزادگان
پیشترین ِبشری زادگان.
نظامی.
|| مقدمترین و سابقترین ( از لحاظ مکان ).فرهنگ عمید
جلوترین، پیش از همه.
گویش مازنی
/pish terin/ پیش ترین
پیش ترین
کلمات دیگر: