کلمه جو
صفحه اصلی

محناه

لغت نامه دهخدا

( محناة ) محناة. [ م ِ ] ( ع ص ) آن اشتر که بار باز پس افکند. ( مهذب الاسماء ).

محناة. [ م َ ] ( ع اِ ) خم وادی. محنیة. محنوة. پیچ رود. ج ، محانی. ( منتهی الارب ).

محناة. [ م َ ] (ع اِ) خم وادی . محنیة. محنوة. پیچ رود. ج ، محانی . (منتهی الارب ).


محناة. [ م ِ ] (ع ص ) آن اشتر که بار باز پس افکند. (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: