( مصدر ) ۱ - قبول نقش و تصویر کردن . ۲ - اثر پذیرفتن .
نقش پذیرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نقش پذیرفتن. [ ن َ پ َ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) قبول نقش کردن. صورت و نقش چیزی را منعکس کردن. متأثر شدن :
ز فخر نامش نقش نگین پذیرد آب
گر آزمایش را برنهد بر آب نگین.
ز فخر نامش نقش نگین پذیرد آب
گر آزمایش را برنهد بر آب نگین.
فرخی.
کلمات دیگر: