کلمه جو
صفحه اصلی

محنش

لغت نامه دهخدا

محنش. [ م ِ ن َ ] ( ع ص ) پیشه ور کارکن. ( منتهی الارب ).

محنش. [ م ُ ن ِ ] ( ع ص ) شتاباننده. || بازگرداننده. آنکه باز می گرداند. ( ناظم الاطباء ).

محنش . [ م ِ ن َ ] (ع ص ) پیشه ور کارکن . (منتهی الارب ).


محنش . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) شتاباننده . || بازگرداننده . آنکه باز می گرداند. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: