کلمه جو
صفحه اصلی

محوزه

لغت نامه دهخدا

محوزه. [ م ُ ح َوْ وَ زَ ] ( ع ص ) در حوزه درآورده.

محوزه. [ م ُ ح َوْوَ زَ ] ( اِخ ) نامی برای قم و توابع آن. آنچه از دیگر شهرها که به نزدیک قم اند با قم جمع کرده اند و اضافت نموده و آن را محوزه می خوانند. ( تاریخ قم ص 56 ).

محوزه . [ م ُ ح َوْ وَ زَ ] (ع ص ) در حوزه درآورده .


محوزه . [ م ُ ح َوْوَ زَ ] (اِخ ) نامی برای قم و توابع آن . آنچه از دیگر شهرها که به نزدیک قم اند با قم جمع کرده اند و اضافت نموده و آن را محوزه می خوانند. (تاریخ قم ص 56).



کلمات دیگر: