کلمه جو
صفحه اصلی

محمود درگ

لغت نامه دهخدا

محمود درگ. [ م َ دَ ] ( اِخ ) ( پهلوان ) بخاری به روزگار شاه ابواسحاق آنگاه که ابش خاتون مادر شاه ابواسحاق معجر از سر برداشت و به بانگ بلند گفت ای شیرازیان آیا مردانگی و حمیت شما عار ندارد که ترکان ما را با پسرانم به اسارت برند [ این مرد برخاست و شهامتها به خرج داد ]. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).


کلمات دیگر: