نقل که در ماتم به مردم و قبیله تقسیم کنند و این در ولایت سیاه سازند بخلاف هندوستان که آنجا سپید می سازند ٠
نقل ماتم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نقل ماتم . [ ن َ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلوائی که با جنازه ٔ مرده می فرستند. (ناظم الاطباء). رجوع به نُقل ِ ماتم شود.
نقل ماتم. [ ن َ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلوائی که با جنازه مرده می فرستند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نُقل ِ ماتم شود.
نقل ماتم. [ ن ُ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقل که در ماتم به مردم و قبیله تقسیم کنند، و این در ولایت سیاه سازند، به خلاف هندوستان که آنجا سپید می سازند. ( آنندراج ) :
رنگ ایجادم ز روی نقل ماتم ریختند
خلق را شیرین شد از روز سیاهم کام جان.
نقل ماتم. [ ن ُ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقل که در ماتم به مردم و قبیله تقسیم کنند، و این در ولایت سیاه سازند، به خلاف هندوستان که آنجا سپید می سازند. ( آنندراج ) :
رنگ ایجادم ز روی نقل ماتم ریختند
خلق را شیرین شد از روز سیاهم کام جان.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
نقل ماتم . [ ن ُ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقل که در ماتم به مردم و قبیله تقسیم کنند، و این در ولایت سیاه سازند، به خلاف هندوستان که آنجا سپید می سازند. (آنندراج ) :
رنگ ایجادم ز روی نقل ماتم ریختند
خلق را شیرین شد از روز سیاهم کام جان .
رنگ ایجادم ز روی نقل ماتم ریختند
خلق را شیرین شد از روز سیاهم کام جان .
شفیع اثر (از آنندراج ).
کلمات دیگر: