کلمه جو
صفحه اصلی

محمه

لغت نامه دهخدا

( محمة ) محمة. [ م َ ح َم ْ م َ ] ( ع اِ ) هر آنچه بر آن قصد کنند. ( از منتهی الارب ). || آفتابه که بدان آب گرم کنند. ( مهذب الاسماء ). ظرفی که بدان آب گرم کنند. آفتابه. کتری. || سبب تب. ( منتهی الارب ). || ( ص ) ارض محمة؛ زمین با تب یا زمین بسیار تب. زمینی تب خیز. مُحِمَّة. ( منتهی الارب ).

محمة. [ م ُ ح ِم ْ م َ ] ( ع ص ) حاجت سخت و در غم اندازنده. || حاجت حاضر و موجود. || ارض محمة؛ زمین تب آور و زمین بسیارتب. زمین تب خیز. مَحمَّة. ( منتهی الارب ).

محمة. [ م َ ح َم ْ م َ ] (ع اِ) هر آنچه بر آن قصد کنند. (از منتهی الارب ). || آفتابه که بدان آب گرم کنند. (مهذب الاسماء). ظرفی که بدان آب گرم کنند. آفتابه . کتری . || سبب تب . (منتهی الارب ). || (ص ) ارض محمة؛ زمین با تب یا زمین بسیار تب . زمینی تب خیز. مُحِمَّة. (منتهی الارب ).


محمة. [ م ُ ح ِم ْ م َ ] (ع ص ) حاجت سخت و در غم اندازنده . || حاجت حاضر و موجود. || ارض محمة؛ زمین تب آور و زمین بسیارتب . زمین تب خیز. مَحمَّة. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: