قیضة. [ ض َ ] (ع اِ) ریزه استخوان . (منتهی الارب ). قطعه ای از استخوان ریز و کوچک . (از اقرب الموارد). ج ، قیض .
قیضه
لغت نامه دهخدا
( قیضة ) قیضة. [ ق َی ْ ی ِ ض َ ] ( ع اِ ) سنگریزه که بدان گرد مغاکچه گردن ستور داغ کنند. و از این معنی است : لسانه قیضة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
قیضة. [ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه استخوان. ( منتهی الارب ). قطعه ای از استخوان ریز و کوچک. ( از اقرب الموارد ). ج ، قیض.
قیضة. [ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه استخوان. ( منتهی الارب ). قطعه ای از استخوان ریز و کوچک. ( از اقرب الموارد ). ج ، قیض.
قیضة. [ ق َی ْ ی ِ ض َ ] (ع اِ) سنگریزه که بدان گرد مغاکچه ٔ گردن ستور داغ کنند. و از این معنی است : لسانه قیضة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: