با کَمَر: کنایه ی ایماست از بسیجیده و آماده ی نبرد
کمر بستن: بسیجیدن و آماده شدن
<<بشد با کمر پیشِ کاوس شاه؛
بدو گفت: من دارم این پایگاه>>
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹٠.
کمر بستن: بسیجیدن و آماده شدن
<<بشد با کمر پیشِ کاوس شاه؛
بدو گفت: من دارم این پایگاه>>
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹٠.