کلمه جو
صفحه اصلی

تاجریزی لما لمار سگنگور سلانم

پیشنهاد کاربران

تاجریزی ، نامی که در فارسی به چندین نوع /گونه از جنس . L Solanum ( سُلانُم ) به سبب بعض شباهتهای ریخت شناختی و شاید بعض خواص دارویی مشترک آنها داده شده است ، بویژه . L S. nigrum و «جور» هایی ( ؟ ) از آن ، Willd. S. persicum ، Moench S. alatum و . L S. dulcamara ، که گیاهانی علفی یکساله یا پایا از تیرة بادنجانیان اند.
گونه ها.
الف ) S. nigrum ( لفظاً، «سلانم /تاجریزیِ سیاه » ) ، گیاهی یکساله ، به بلندی حدود 15ـ50 سانتیمتر یا بیشتر؛ دارای ساقه ای پُرشاخه ، برگهای سبز تیرة بیضوی و دندانه دار، تلخ مزه ؛ گُلهای آن کوچک و سفید ( یا اندکی بنفش ) ، و میوه های آن سِتِة گِرد، به قطر 8 ـ10 میلیمتر، سبز، که پس از رسیدن سیاهِ برّاق می شوند. همة گیاه ، به سبب وجودِ اندکی قلیاسانِ سلانین در آن ، دارای کُنشِ ضعیفِ تنویم ، تخدیر و تسکین درد، که در رویشگاههای گرم بیشتر است و، هرچه بیشتر به سوی شمال می رویم ، کاهش می یابد، چندان که گیاهْ خوراکی می گردد ( دوبوئینی ، ص 168؛ برای ریخت شناسی مفصّل آن به فارسی رجوع کنید به زرگری ، ج 3، ص 610ـ612 ؛ و بسی دقیقتر به لاتینی رجوع کنید به شونبک ـ تمسی ، ص 7 ) .
گسترش جغرافیایی آن در همة جهان بجز مناطق قطبی و استوایی است . در منطقة گیاهْ جغرافیاییِ ایران ( به معنای وسیعتر این جاینام ) : ایران ( نواحی گرگان ، بندر گَز، مازندران ، گیلان ، آذربایجان غربی ، فارس ) ، کردستان عراق ، ترکمنستان ، افغانستان و غربِ پاکستان ( برای تفصیل این پراکنش در نواحی مزبور رجوع کنید به شونبک ـ تمسی ، ص 7 8 ) .
ب ) S. dulcamara ( لفظاً، «سلانمِ تلخ و شیرین » ؛ نام علمی جدیدتر آن : Pojark. S. Asiae - mediae ، لفظاً ، «تاجریزی آسیای میانه » ) ، «تاجریزی پیچ ». گیاه پایا، بالارونده ( قس نام فرانسوی آن ) ، به درازای 1ـ2 متر، دارای گلهای کبود ـ بنفش و سته هایی به قطر 5ـ 8 میلیمتر، که پس از رسیدن ، سرخ می شوند. پراکنش : شرق ایران ( خراسان ) ، افغانستان ( نواحی مختلف ) ، آسیای مرکزی ( ازبکستان ، قرقیزستان ، پامیر ـ آلاج ، تی ین شان ؛ شونبک ـ تمسی ، ص 16 ) . گذشته از اینها، صَفی زاده ( ص 67 ) آن را با نام رزله پیچ از کردستان و پارسا ( ج 8، ص 181ـ 182 ) با نام علمیِ persicum var. S. dulcamara ] کذا [ و نام محلی تَلخِه از ناحیه ای در لاهیجان ( گیلان ) گزارش کرده اند.
ج ) S. persicum ( لفظاً، «تاجریزی ایرانی »؛ از مترادفهای آن : O. Kuntze persicum L. var. S. dulcamara ) . گیاه پایا، بالارونده ، بسیار پرشاخه ، هر شاخه به درازای حدود 2 متر؛ گُل آذین دیهیمی شکلِ آن متشکل از 12ـ16 گل ، هریک به درازای 7ـ15 میلیمتر؛ دارای سته های سرخ به قطر 6ـ10 میلیمتر ( برای ریخت شناسی کامل آن رجوع کنید به شونبک ـ تمسی ، ص 13ـ14 ) . پراکنش عمومی این نوع : آناطولی ، تالش ، عراق ، ایران ، ترکمنستان ، قفقاز.
د ) S. alatum ( لفظاً، «سلانم /تاجریزیِ بالدار»؛ مترادف قدیمتر این نام علمی ، که شلیمّر ] 1874 میلادی [ برای
«عِنَب الثعلب = تاجریزی » به کار برده ] ص 511 [ : Willd. ex miniatum Bernh. S. ، لفظاً، «تاجریزی شَنْجَرفی » ) . گیاه یکساله ، به بلندی 10ـ60 سانتیمتر، دارای ساقه ای پرشاخه ، گل آذینِ دیهیمی شکل و سته های گِرد یا تخم مرغی شکل شنجرفی رنگ . پراکنش : اروپای مرکزی ، شبه جزیرة بالکان ، آناطولی ، عراق ( کردستان ، کرکوک ، دربندی خان و جز اینها ) ، ایران ( مازندران ، همدان ، لرستان ، اراک ، فارس ، کاشان ، مکران ) ، ترکمنستان ( عشق آباد و جز آن ) ، افغانستان ( کابل ، پَغمان ، سالَنگ ، بامیان و غیره ) ، پاکستان ( کویته ، مکران ؛ برای تفصیل این پراکنش رجوع کنید به شونبک ـ تمسی ، ص 11 ) .
واژگان . تاجریزی ظاهراً واژة فارسی نسبتاً متأخّری است ( به نوشتة عقیلی علوی شیرازی ] ح . 1185 [ ، ص 620، به گویش اصفهانی ) . در منابع پزشکی ـ داروشناسی قدیم دورة اسلامی ، این گیاه ( یا انواع مشابه آن ) را با نامِ عِنَب الثَعْلَب ( لفظاً، «انگور روباه » ) ، رایجترین نام عربی آن ، ذکر کرده اند ــ نامی که شاید نخست اصطفن بن بَسیل و حُنَین بن اسحاق ( 194ـ260 ) فقط برای نخستین نوع از سه چهار نوع سطریخنس مذکور در تألیف دیوسکوریدس ( یعنی «سطریخنس البُستانی » ) به کار برده اند و محتملاً ترجمة لفظی واژه ای فارسی / ایرانی ، مانند روباهْ رَزَک یا روسْ انگرده ، بوده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) .
دیگر نامهای فارسی یا گویشی آن ، که همگی بالضروره راجع به S. nigrum نیستند: روبا رَزَک ( لفظاً، «رَزِ ] = تاکِ [ کوچک روباه » ؛ ماسَرجویه ، پزشک کلیمی ایرانی ] اواخر سدة دوم و اوایل سدة سوم [ ، به نقل ابوریحان بیرونی ] 362ـ440 [ ، 1370ش ، ص 298، ش 474 ) ؛ روبا رَزَج ( معرّب همان ؛ به نقل همو از بِشْر بن عبد الوهّاب فَزاری ، ش 735، ص 439 ؛ کَلَنگُر به «فارسی »، سَگْ انگور به «زابُلی »، کنکر رَزی ] ؟ [ به «سِجْزی » ( این هر سه به نوشتة ابوریحان بیرونی ، 1370ش ، ص 440، ش 735 ) ؛ روباهْ تُربَک ] تُربَک = «نام نوعی از انگور» ؛ برهان قاطع ، ذیل همین واژه [ ( انصاری شیرازی ] 729ـ806 [ ، ص 308 ؛ به گزارش پسرِ او ] همانجا [ ، «روستائیان شیراز آن را رَزِ ] = بوتة [ روباه تربک و سگ انگور خوانند» ) ؛ روسْ اَنگُرده ( روس = روباه ، اَنگُردَه = دانة انگور؛ کاسانی در ترجمه و تحریر صَیدنة بیرونی ] نیمة نخست سدة هشتم [ ، ج 1، ص 496 ) ؛ قوش اوزومی ( لفظاً، «انگورِ پرندگان » ) به ترکی ( عقیلی علوی شیرازی ، همانجا ) . در زبانها و گویشهای کنونی ایران ( به ضبط پارسا، همانجا ) : اَنگورَک ( در تربت حیدریّه ) ، انگورْ رَجَب ] ؟ [ ( در اراک ، تفرش ) ، انگورْ ریزه ( در گلپایگان ) ، سَگ انگور ( در آبکوهِ مشهد؛ نیز رجوع کنید به شکورزاده ، ص 251: در خراسان «دانه های سرخ تاجریزی » را، که مصرف درمانی دارد، سِکَنگور ] ؟ [ و سِرْکِه انگور ] ؟ [ » می نامند ) ، کِرِزْگی ( در بلوچستان ؛ کَرِزْگی به ضبط هوپر ، ص 172 ) ، سَرْ زَبانِه و سوتِه واش و تَلْخِه ( در نق . . .


کلمات دیگر: