اسب سوار
باد سوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بادسوار. [ س َ ] ( ص مرکب ) سوار. ( ناظم الاطباء ). اسپ سوار. ( آنندراج ). || چابک سوار. || اسب تیزرو. ( آنندراج ). اسب تندرو و تیزرفتار. || ( اِ مرکب ) بادزن و مروحه. ( ناظم الاطباء ). بادزن بزرگی که بسقف آویزند و بوسیله طنابی بحرکت درآورند. ( دمزن ).
پیشنهاد کاربران
تندرو، سوار باد شده و با باد پرواز می کند
کلمات دیگر: