کلمه جو
صفحه اصلی

چمبله

گویش مازنی

/chambele/ دسته ی گهواره که با آن گهواره را تاب دهنددام – کمند & چوب خمیده ای که به شکل عدد پنج درست شده و در آن طناب را قلاب کنند & چمالهپارچه یا کهنه ی تاب داده که به دور دیگ پلو و زیر درپوش آن گذارند و روی در پوش را آتش ریزند تا پلو دم بکشند

دسته ی گهواره که با آن گهواره را تاب دهنددام – کمند


چوب خمیده ای که به شکل عدد پنج درست شده و در آن طناب را قلاب ...


چمالهپارچه یا کهنه ی تاب داده که به دور دیگ پلو و زیر درپوش ...


پیشنهاد کاربران

حرف چ مضموم. حرف ب مضموم حرف ل مکسور.

کنایه به آدم دست و پا چلفتی و به درد نخور.

از واژه های متروک در برخی روستاهای فارس در منطقه شهر استخر باستانی.

در گویش تاتی چمبله به پیچیدن ( پیچیدن مثل مار بدور خود یا طعمه ) گفته میشود.


کلمات دیگر: