سگوند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سگوند. [ س َگ ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بن معلا بخش شوش شهرستان دزفول در دشت واقع شده و 1500 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کرخه و محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و شغل اهالی زراعت است . ساکنین آن از طایفه ٔ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سگوند. [ س َگ ْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل پشتکوه از ایلات کرد ایران است که شامل شعب ذیل میباشد سگوند حاجی علیخانی . سگوند رحیم خانی . پاپی . جودکی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 68).
سگوند. [ س َگ ْ وَ ]( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش زاغه شهرستان خرم آباد، این دهستان در جنوب بخش واقع و محدود است از خاور به بخش دورود، از باختر به دهستان ده پیر بخش حومه ،از شمال بکوه بلومان ، از جنوب به بخش پاپی. موقعیت طبیعی کوهستانی و جلگه و هوای قسمتی از دهستان معتدل و قسمت دیگر که در دامنه کوه ها واقع گردیده سردسیرمیباشد آب از سرابهای وفائی ، طویله ، شاه وزکه و باقله که تشکیل رود آبستان را میدهد. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان کوه های شاه ماران میان روکان - کمرسیاه بلومان و کنگرزه است. مراتع مرغوبی در سینه و دامنه دهستان وجود دارد. این ده از 35 آبادی تشکیل گردیده ، جمعیت آن در حدود 6600 تن است. قراء مهم آن عبارتند از کریم آباد، باده ، کیان پائین و ساکنین از طایفه سگوند میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
سگوند. [ س َگ ْ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بن معلا بخش شوش شهرستان دزفول در دشت واقع شده و 1500 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کرخه و محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و شغل اهالی زراعت است. ساکنین آن از طایفه عشایر لر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
سگوند. [ س َگ ْ وَ ](اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش زاغه شهرستان خرم آباد، این دهستان در جنوب بخش واقع و محدود است از خاور به بخش دورود، از باختر به دهستان ده پیر بخش حومه ،از شمال بکوه بلومان ، از جنوب به بخش پاپی . موقعیت طبیعی کوهستانی و جلگه و هوای قسمتی از دهستان معتدل و قسمت دیگر که در دامنه ٔ کوه ها واقع گردیده سردسیرمیباشد آب از سرابهای وفائی ، طویله ، شاه وزکه و باقله که تشکیل رود آبستان را میدهد. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان کوه های شاه ماران میان روکان - کمرسیاه بلومان و کنگرزه است . مراتع مرغوبی در سینه و دامنه ٔ دهستان وجود دارد. این ده از 35 آبادی تشکیل گردیده ، جمعیت آن در حدود 6600 تن است . قراء مهم آن عبارتند از کریم آباد، باده ، کیان پائین و ساکنین از طایفه ٔ سگوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دانشنامه عمومی
حاجی خداداد خان کبیر
حاج عالی خان (حاجی وزیر)
حیدر خان
رحیم خان
مهدی خان
مهرعلی خان (سرتیپ پیشکار لرستان پیشکوه)
شیرمحمد خان ایلخانی
نامدارخان
عادل خان
اسدالله خان
محمودخان
اکبرخان
ایمانقلی خان
مرتضی خان
فاضل خان ایلخانی
صادق خان
محمد حسن خان
سردار خان
سرتیپ خان (تیپه)
داراب خان
عزیزالله خان
صیدمحمدخان
نصیرخان
محمد حسین خان (سیف نظام)
فتح الله پورسرتیپ
غلام حسین خان (غلام جهانشاه)
جهانشاه خان
باقر خان
فرج الله خان
خسرو خان
خانجان خان
حاجی خان
خانلر خان
محمد حسین خان
کریم خان
تقی خان
چنگیزخان
چراغ خان
حیدربک خان
طوایفی که در یک دوره خان ایل سکوند بوده اند شامل : علیدوست. مختوا. و پسران حاجی خداداد بوده افرادی که در کنار نامشان حرف خان (رئیس) قرار گرفته است.
طوایف ایل سکوند علاوه بر فرزندان حاجی خداداد خان، شامل ۹ طایفه اصلی دیگر نیز می باشد:
(مختوا، عین الوند)، (قلی)، (زینل)، (هاشم)، (پمه هر)، (علیدوست)، (فهلوان)، (سکوند خورده)، (حاجی مشه)
دانشنامه آزاد فارسی
طایفۀ بزرگ لر، از طوایف باجولوند، گروه طوایف بالاگریوه، متشکل از دو شعبه به نام های رحیم خانی و عالی خانی. سردسیر این مردم، از غرب به شرق، از دو فرسخی خرم آباد تا کنار رودخانۀ سزار/دز امتداد داشت و مشتمل بر مناطقی نظیر آستان، ازنا، کیان/کیهان، گریت و مَمیل/مهمیل بود و گرمسیر آنان در حوزه های شوش و دزفول و کنار رودخانۀ کرخه و مناطقی نظیر حسین آباد، لور، زیربند، و دشت عباس قرار داشت. این طایفه بر اثر اختلافات خانزادگان سگوند، ظاهراً در ۱۳۱۹ق به دو گروه تقسیم شد. این تقسیم مانع از ادامۀ اختلافات و جنگ های طایفه ای نشد. از این پس، رحیم خانی ها اراضی گرمسیری را اشغال کردند و از کوچ سالانه به اراضی سردسیری دست کشیدند و گروه عالی خانی، اراضی سردسیری را تصرف کردند و عزیمت به گرمسیر را ترک گفتند و برای این منظور به جنوب خرم آباد و ناحیۀ چگینی اکتفا کردند. رحیم خانی ها نیز برای گرمسیر مراتع پشتکوه لرستان نظیر کوت کادیان، ریزبند، ماشاب، گورابدالان، تپک و غیره را برگزیدند و اطراف دزفول را سردسیر خود قرار دادند. سگوندها از طوایف سرکش به شمار می آمدند و بیشتر از سایر طوایف برای دولت مزاحمت ایجاد می کردند. سگوندها در ۱۲۴۲ق با طایفۀ ساکی درگیر جنگ شدند و از حسام السلطنه حاکم بروجرد کمک خواستند. در ۱۲۶۷ق طوایف متحد سگوند و جودکی و دلفان بر خانلرمیرزا احتشام الدوله شوریدند و عازم نواحی گرمسیری شدند. سگوندها سرانجام بر ساکی ها غلبه کردند و اراضی آنان را متصرف شدند. شیرمحمدخان ایلخانی سگوند عالیخانی و کریم بیگ ایل بیگی عالی خانی در آغاز عملیات قشون دولتی علیه عشایر لرستان از دولت حمایت کردند (۱۳۰۳ش)، اما کریم بیگ ایل بیگی پس از مدتی با عشایر شورشی همراه شد. جمعیت سگوندها در اواخر دورۀ قاجاریه بالغ ۴ هزار خانوار بود. غالب این مردم در نواحی گرمسیری و سردسیری خود اسکان گرفته اند. جمعیت چادرنشین سگوند به شدت کاهش یافته و به حدود ۲۴۸ خانوار رسیده است.
پیشنهاد کاربران
اولا همین نام کاربری شماخودش دال براوضاع توهم آمیزوخودبزرگ بینی بیش ازحدشماست
دومآبنده خودم به شخصه برای همه ایلات لرستان ازجمله بیرانوند وباجول ( )
کرد نام قوم نیست و شیوه ی زندگی کردن است
معنی کرد::کسی که کردین می پوشد
کردین ::لباس چوپانان
ایل سورانی حاکم بر کردستان عراق
و ساکن در ترکیه و سوریه
تمام ایلات قوم بزرگ لر آریایی
را کرد معرفی می کند؟؟
این در حالی است که
ایل بزرگ کرمانج نژاد خود را
از نسل بیژن پسر بختیار جد ایل بزرگ لر بختیاری
می داند
ایل کرد سورانی باقیمانده قوم آشور است
سرزمین آشور توسط هخامنشیان
تصرف شد و زبان پارسی به آنجا راه یافت
دولت آشوران::آسوران
کشور سوریه::آشوریه. آسوریه
بله درسته انچه که به نام شناسنامه ( سجلد ) میشناسیم دردوران رضاشاه بوجوداومده ودراین مسئله اصلا بحثی نیست
اما به هرحال قبل ازوجودشناسنامه باز افراد بانام همون طایفه وقبیله ای که بعدهادرشناسنامه درج شد موردخطاب قرارمیگرفته اند
درموردمباحث مطرح شده به هیچ عنوان بنده خودم هم ااعتقادندارم که قطعیتی دراون وجودداره
اینها فقط حدث وگمانهای تاریخی هست والبته گاهی بادرکنارهمدیگه قراردادن یک سری اتفاقها ویک سری پدیده های تاریخی تا حدی میشه به اصطلاح قطعه پازل گم شده رو تکمیل کرد
بازم تاکیدمیکنم که قطعیتی وجودنداره مگه اینکه سندوجودداشته باشه که دراکثرموارداسنادزیادی دردست نیست ومنابع بسیارکمی دراین مسائل وجودداره
ولی وقتیکه ما میایم درموردادوارتاریخی صحبت میکنیم که هیییچ گونه سند وشواهد وقراینی دراون نیست
این دیگه میشه علایق وسلایق ما نه اینکه واقعیات
ببینید سکاها مربوط به ۲۰۰یا۵۰۰یا۷۰۰یا۱۰۰۰ وحتی ۲۰۰۰یایک خورده بیشترنیست که بشه درموردش به راحتی صحبت کرد واون رومرتبط دونست بایک عده ای خاص
درطول تاریخ اقوام درپی شکستها وپیروزی های متعدد درهمدیگه هضم شدند
سکاهافکرکنم درمقابل مادها که رقیب داخلی اونها بودندشکست خوردندوبازمادها اشوریان خونریز روشکست دادند
مادها خود به دست هخامنشیان ورافتادند
یونانیان توانستند هخامنشیان روشکست بدهند ودرکشورما تامدتی ماندگاربشوند
بعد اشکانیان اومدند
وبعدازاشکانیان ساسانیان اومدند که این دو ۹۰۰سال وبیشترحکومت کردند
بعداعراب اومدند
خلفای اموی وعباسی روی همدیگه ۶۵۰سال
وبعد ترک ومغول ۲۰۰سال که مجموعا۸۵۰سال حکومت کردند
وبقیه رودیگه نمیخوام توضیح بدم
ازجمله اشعاا کشورتوسط روسها وقزاقها وازبکها وافغانهاوپرتقالیهاو انگلیسی ها ووووو
حالا دوستان عزیزبه نطرشما نژادخالص ودست نخورده ای وجودداره که ما بخواهیم مدعی این باشیم که مرتبط به کاسی ها هستیم یا سکاها یا هخامنشیان؟، !!
به نظرمیرسه هرکدوم ازماکه خیلی مدعی این مسیله هست باید بره آزمایش ژنتیکی بده
شاید اصلا شباهت ژنی وخونی او مرتبط به هندی ها ویا افریقایی ها ویا مغولهاباشه
پس هیچ چیزمشخص نیست
درهرصورت به نظربنده این بحثهاوافتخارات کاذبی که جدیدا همه ایلها وطوایف وقومیتها وکشورها بهش دچارشده اند خودش یکی از توهماتی هست که درلابلای مدرنیسم بوجوداومدا
عدم توازن بین دوران مدرن با سنت باعث بوجوداومدن این مسایل شده
آسیب پذیری تاریخ ما براثر اشغالهای متعدد و استبدادهای متعدد
همچنین سلطه مذهب ودرطرف مقابل وبرعکس آسیب خوردن مذهب
همه اینها به نظربنده جامعه مارو دچارسرگردانی وتوهمات این چنینی کرده
به هرحال به نظرمیرسه که دردوران خوبی ازاین منظربه سرنمیبریم. . .
درضمن به نظر کاربران درخصوص ایل سعدوند دردیکشنری آبادیس . . .
درادامه صحبتهام با کاربربیرانهاشیران لرستان
بله برای همه ایلات لرستان ازجمله بیرانوند وحسنوند وباجول ( سگوند ودالوندوقائدرحمت وآروان ویاراحمدی ) وایل جودکی وایل پاپی وایل دریکوند وایل ساکی وایل بازگیروایل کوشکی وایل رشنو وایل چگنی وایل سلسله وتمام ایلات احترام قایلم
اینگونه نگاه ازبالابه پائین کردن شما وتوهمات خودخواهانه وخودبزرگ بین شماراه به جایی نمیبره
همه ایلات درلرستان برلی خودنام ونشانی داشته ودارندوهیچکس هم برکسی برتری نداره
لازمه درموردتوهماتی که درکامتتون داشتی یکبه یک پاسخ بدم
۱درموردلرهایی که تیمورلنگ روشکست دادند
لازمه بدونی اصلا چنین چیزی ازپایه واساس وجودنداشته
نه لری تیمورروشکست داده ونه چنین داستانی واقعیت داره
اون کتاب که به نام منم تیمورجهان گشاه به قولی نوشته نویسنده فرانسوی مارسل بریون هست وترجمه ذبیح الله منصوری
اصل اون کتب کلا۵۰صفحه هست
ولی ذبیح الله منصوری چندصفحه ترجمه کرده؟؟
بله بالای۴۵۰صفحه!!!!
ذبیح الله منصوری کیست؟
ایشان متولدکردستان بوده ودردوران نوجوانی پدرش درمدرسه کلیسای فرانسویان نزدمعلمهای فرانسوی شاگردی میکنه وزبان فرانسوی رویادمیگیره
بعدازمدتی ودرزمان جوانی پدرش فوت میکنه وبه همراه برادرهاوخواهرهاش که همه ازاوکوچکترند به کرمانشاه مهاجرت میکنند
کرمانشاه درهمسایگی لرستان ویعنی طوایف وایلات لرستان روبه خوبی میشناسه
دبیح الله منصوری به دلیل مخارج سخت زندگی ووظیفه ای که درجهت بزرگ کردن برادران وخواهران خودبه دوش حس میکنه ازراه ترجمه کتابهای خارجی بخصوص فرانسویارتزاق میکنه
اماخداوندیک استعدادی به ایشون میده که بسیارقلم شیرین وداستان سرایی خلاق وقهارهست
تمام کتابهای ترجمه شده توسط منصوری توهمات ذهنی خودش هست وچنان آب وتابی درترجمه به کتابهاداده که ان زمان که مردم اهل مطالعه نبودند
قلم شیرین وداستان سرای منصوری جوانان ان زمان رو مشعول خواندن میکنه
کتابهای ترجمه شده توسط منصوری هیچ ارزش تاریخی نداره چون سراسردروغ وتوهمات ذهنی خودش هست برای جذب مخاطب
ذبیح الله منصوری بیشترنقش یک دروغگوی داستان سرارو داره نه یک تاریخ نویس
میتونی سرچ کنی ودرموردمنصوری بیشترمطالعه کنی
درموردهمین کتاب منم تیمورجهانگشاه جوری بوده که گندش رودرآورد
آن زمان نخست وزیروقت زمان شاه که توسط جمهوری اسلامی هم اعدام شد این کتاب رومطالعه میکنه وچون اهل مطالعه واهل فرهنگ هم بوده به ابن کتاب شک میکنه
ازطریق وزیرفرهنگ ومعتون انتشاراتی وزارت فرهنگ پیگگیرمیشه وخواهان دیداروملاقات با منصوری هست
ولی منصوری به تعویق میندازه چون میدونه چه دروغهاوچه خرابکاری کرده
بعدارمدتی به وزیرفرهنگ میگه که کدوم تیموروکدوم نویسندگی وکدوم حقیقت
میگه رستم یلی بوددرسیستان من کردمش رستم قهرمان
جناب ببرانوندقهرمان لرستان
واقع بین باش
بیشترمطالعه کن
درضنن جریان تیمورلنگ مربوط به ۶۰۰الی ۷۰۰سال پیش هست
اون موقع اصلا حتی شخص بیران هم زنده نبوده ووجودنداشته
برات ثابت میکنم
شماها مگه معتقدنیستیدکه دختریاخواهرکریم خان همسرمیرزااحمدبوده ؟؟
درسته؟خوانین میرزااحمدی
میرزااحمد فرزندشمس بوده وبه قول بیرانوندها شمسین
وشمس ( شمسین ) فرزند قبادبوده ( مال قباد )
قبادفرزندبیران بوده
پس شد میرزااحمد؛شمس؛قباد؛بیران
۴پشت
وبراساس حساب کتاب تبارشناسی بین هرنسل ۲۵الی ۳۰سال هست
خب اول عمرپدرتمام نمیشه وبعدعمرپسرشروع بشه
عمرپدروپسرهمپوشانی داره باهم
۴تا۲۵تا میشه ۱۰۰سال
اصلا ۴تا۳۰سال میشه ۱۲۰سال
خب این ۱۲۰سال روداشته باش
حالا زمان زندیه تا الان میشه چندسال؟
اصلا خوبه که اززمان زندیه تا الان ۳۰۰سال؟
که خیییلی کمتراز۳۰۰سال هم میباشه
خب اینجاشد۳۰۰سال بالاترهم ۱۲۰سال داشتیم
میشه جمعا۴۲۰سال
یعنی شخص بیران ۴۲۰سال پیش زنده بوده
درصورتیکه تیمورلنگ ۶۰۰سال پیش به ایران ولرستان حمله کرده
جناب قهرمان یاهمون شیرکه خودت گفتی
حساب کن ببین چه اتفاقی افتاده
بله ۱۸۰سال بعدارحمله تیموربه ایران تازه شخص بیران متولدشده
پس اون چیزهایی که دبیح الله منصوری بهت گفته ازهرلحاظ دروع محض وتوهمات هست
جناب برو درمورد تاریخ حمله تیمور وحساب کتابهای طایفه ای وشخص ذبیح الله منصوری وکتابش به نام منم تیمورجهانگشاه کاملا مطالعه کن
منطقهء سکونت ایل سگوند از ابتدا در قسمت پیشکوه لرستان یعنی در قسمت جنوبی لرستان کنونی و نزدیک به خوزستان بوده که در دامنههای شمالی ارتفاعات کیرف و کلا از رشته ارتفاعات پهلو است و به علت همین نزدیکی به هر دو ناحیهء لرستان و خوزستان قشلاق خود را در خوزستان و ییلاق را در لرستان انجام میدهد.
وجه تسمیهء�سگوند�. دربارهء نام�سگوند�نظریات مختلفی وجود دارد، که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
برخی معتقدند این طایفه اصلا از اعراب بنی کلاب میباشند ( کلب به معنی سگ است ) ، و به این علت به سگوند معروف شدهاندگروهی دیگر بر این باورند که چون در گذشته یکی از رهبران این طایفه سگ شکاری، یعنی تازی نگهداری میکرده، به سگوند ( سگبند ) مشهور شدهاند.
دکتر سکندر امان اللهی بهاروند که درباره ایلات لرستان تحقیق کرده است، عقیده دارد که این نظریات قانع کننده نیستند، زیرا اولا سگوندها و به طور کلی باجلانها لک هستند، نه عرب، و در گذشته به زبان لکی صحبت میکردند؛ثانیا اطلاق نام سگوند بر این طایفه صرفا به خاطر آنکه یکی از رهبران آن تعدادی سگ تازی نگهداری میکرده، معقول بنظر نمیرسد. این نویسنده معتقد است که واژهء سگوند مشتق و یا تحریف شدهء واژهء سیکه وند dnavadyaS است و آن هم نام تیره و یا قبیلهای بوده که قبلا در منطقهء دلفان، دهستان چواری سکونت داشته و هنوز هم دهی به همین نام در دهستان چواری ( در شمال نورآباد ) وجود دارد. از طرفی تیرهء مختوا avathkoM ، یکی از شعبات مهم ایل سگوند، اصلا از سیکهوندها بوده و حاج خدادادخان جد خوانین سگوندنیز خویشاوندی بسیار نزدیک با مختواها ( سیکهوندها ) داشته است. نکتهء جالب توجه اینکه سگوندهای ناحیهء تویسرکان هنوز خود را سیکهوند مینامند. بنابراین آقای بهاروند معتقد است که احتمال دارد سگوندها و یا لااقل گروه با نفوذ این طایفه، در اصل از سیکهوندها بوده که با گذشت زمان به علت زندگی در بین لر زبانان نام سیکهوند به سگوند مبدل شده است.
در کتاب�جامعه شناسی ادیان�در بحث توتمیسم و توتم پرستی، شادروان دکتر علی شریعتی، ضمن تأکید بر وجود توتم و توتم پرستی در میان برخی قبایل عرب و ایرانی، اندیشید کهنام�سگوند� - و نظایر آن - به علت انتساب توتمی طایفه به سگ بوده است. اما بنظر میرسد که وی در این برداشت خود شتابزده عمل کرده و نظر مزبور - لااقل در مورد ایل سگوند - بر مستندات علمی و تاریخی استوار نمیباشد. گذشته از آن، آنچه در ابتدی نام سگوند آمده صرفا تشابه لغوی با نام سگ دارد وبه احتمال قوی به آن هیچ ارتباطی نمییابد.
بهتر است در این مورد خاطرنشان شود که اصولا در گویش لری به سگ، سی yaS ( بر وزن ری ) گفته میشود و قابل قبول نیست که بگوئیم در طول زمان تلفظ�سی�به سگ تبدیل شده باشد، بلکه باید دانست که اصلا تلفظ سگ در بین اقوام لر زبان به هیچ وجه رایج نبوده و نیست.
نگارنده، با استناد به شواهد و مدارک تاریخی و باستان شناختی، بر این باور است که واژهء�سگوند� برگرفته از نام قوم کهن آریایی سکامیباشد. با توجه به شواهد و مدارک باستان شناختی، جایگاه و محدودهء اقتدار سکاها در منطقهء شمال غرب و غرب ایران، یعنی مناطقی از کردستان و کرمانشاه و لرستان امروزی بوده استحتی امروزه مکانهایی با عنوان�سکاوند�و�سکوند�در استان کرمانشاه وجود دارد و این مکانها با قوم سکا مرتبط بودهاندمسیو چریکوف نیز در جای جای سیاحتنامهء خود از این قوم بنام�سکوند�نام برده است. در کتاب�جغرافیای استان لرستان�نیز در وجه تسمیه سگوند آمده است که شاید اجداد آنان از سکاها بودهاند و سپس اعقاب این قوم با تحریف این کلمه و اضافه نمودن پسوند، به این نام مشهور شدهاند و سک به مفهوم پاک و ارجمند، صفتی برای سکاها بوده است. برخی معتقدند که این کلمه به معنی�مردان�است و نیز به مفهوم �نیرومند بودن�و�چیره دست�هم آمده است. بهرحال، این احتمال که سگوندهای امروزی بازماندگان قوم کهن سکا باشند، قویتر بنظر میرسد و کلمه سگوند نیز برگرفته از کلمه سکا سکه و سک بوده و بمرور زمان سک تبدیل به سگ گشته است؛پسوند�وند�نیز انتساب بدان را نشان میدهد. البته گفتنی است که در بعضی از منابع حتی این قوم را سگا و فرمانروایان آنها را سگانشاه نامیده اند.
قوم لر اصیل ترین قوم ایران
"در محفل سگوندهای سیمره"
نویسنده : احمد لطفی
مقدمه:
درغروب روزجمعه مورخ ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۹۸ تازه از کوهنوردی آمده بودم، که دوست قدیمی و همکار فرهنگی ام جناب حاج حسن نوری مطلق از تیره ی مهدیخانی و طایفه آقا میرزا وابسته به یکی از ایلات سگوند و فرا ایل باجلان ِسکاوند، به نگارنده زنگ زدند، و فرمود در محفلی فامیلی که در منزل بهزاد زینی وند سگوند فرزند مرحوم حاجعلی زینی وند سگوند از بزرگان ماکنعالی شرکت نمایم، هرچه عذر آوردم که خسته هستم و تازه از کوهنوردی آمدم، اما حاج حسن نوری مطلق سگوند اصرار فرمودند، بنده نیز که به ایشان ارادت دارم، پذیرفتم که خدمت اقوام و دوستان، که همگی از سگوندهای شهرستان دره شهر و حومه بودند، برسم.
در ابتدا شاگرد سابق و استاد اکنونم، استاد فرزاد سگوند و برادر کوچکترش در محوطه ی حیاط منزل بهزاد سگوند به استقبالم آمدند.
بهزاد نیز از شاگردان سابقم بود و الان در همسایگی نگارنده و برادرزاده هایم سکونت دارند . البته همه ی ما و آن محله بطور ریشه ای فامیل و خویشاوند بوده، و بیشتر مان از وابستگان ساسانیان به حساب می آییم.
بعد از احوالپرسی با فرزاد ، در ضلع شمالی حیاط منزل بهزاد چند تازن که احتمالا" مادر فرزاد و بهزاد، و عروسهایش در حال تدارک شام بودند، ملاحظه گردید.
وقتی به اتاق پذیرایی بزرگی که میهمانان و مدعوین جمع شده بودند، چشمم به جمال اکابر سگوند سیمره روشن شد، ونگارنده به آنها ادای احترام کردم و به همه شان دست دادم.
حاج حسن نوری مطلق سگوند، مکانی برای نشستن بنده مهیا کرده بودند. درسمت چپم نیز مرد بزرگوار و شاعری خوش قریحه از سگوندهای عالیخانی به نام کربلایی جهانشاه باباییان نشسته بودند. در این محفل فرهنگی، کربلایی یونس بابائیان سگوند عالیخانی فرهنگی بزرگوار را نیز زیارت کردیم.
همچنین در این محفل برخی از سگوندهای رحیم خانی و عالیخانی و دالوند و مهدیخانی و کُرزبُر حضور داشتند که اسامی آنها به شرح زیر است؛
۱ - اسماعیل رحیمی سگوند ( رحیم خانی )
۲ - شمس الدین رحیمی سگوند ( رحیم خانی )
۳ - جهانشاه بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۴ - یونس بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۵ - شادکام بابائیان سگوند - طایفه صوفیوند ( عالیخانی )
۶ - حسن نوری مطلق ( قربانی ) سگوند ( مهدیخانی )
۷ - حسین نوری مطلق ( قربانی ) سگوند ( مهدیخانی )
۸ - داور غلامی سگوند - طایفه سیفلان ( دالوند )
۹ - ناصر نوروزی سگوند ( دالوند )
۱۰ - مختار نوروزی سگوند ( دالوند )
۱۱ - خدابخش کریمی سگوند ( دالوند )
۱۲ - مرتضی زینی وند سگوند ( چهار امیر عالیخانی )
۱۳ - شاپور رزمخواه سگوند ( کُرز بُر )
۱۴ - تیمور فرزند تقی فاضلی سگوند ( عالیخانی )
۱۵ - بهزاد زینی وندسگوند ( رحیم خانی )
۱۶ - فرزاد زینی وند سگوند ( رحیم خانی )
تصویر فرزاد زینی وند ( سگوند )
دیدگاه فرزاد زینی وند سگوند در باره سگوندها:
ایشان نسبت به مدعوین و سگوندهای سیمره چنین اظهار نظر کردند؛
۱ - آقای تیمور فاظلی از طایفه قلی سکوند میباشد
۲ - فرزادو بهزاد زینی وند از طایفه ماکانعلی ( ماکنالی ) میباشند
۳ - تمام طایفه های ایل باجول، باجلان ، باجولوند، که همگی به نام ایل سکوند شناخته میشوند از یک شاخه واحد به نام باجول میباشند
در شهرستان دره شهر ( سیمره ) چند طایفه از ایل سکوند وجود دارد:
۱ - طایفه ماکانعلی ( ماکنالی ) سکوند.
۲ - مهدی خانی سکوند .
۳ - رحیم خانی سکوند .
۴ - عالی خانی سکوند .
۵ - چهارمیر ( امیر ) سکوندعالخانی.
۶ - فهلوان سکوند.
۷ - قلی سکوند.
۸ - صوفیوند سکوند عالی خانی.
۹ - مختاری ( مختوا ) سکوند.
۱۰ - نوکرمرا ( نوکرامرا ) سکوند.
۱۱ - فقیرسکوند.
۱۲ - دالوند عالی خانی سکوند.
۱۳ - چکمه سی عالخانی سکوند.
۱۴ - طایفه کاید رحمت سکوند عالی خانی
در حقیقت سگوندها و طوایف وتیره های قدیمتر و جدیدشان همگی از نسل شخصی به نام باجول می باشند، و در دورهای مختلف، به اسم های باجلان . باجولوند. و امروزه به اسم ایل سکوند شناخته شده و میشوند
خانوادهای نظری در شهرستان دره شهر و روستای جهانگیر اباد از طایفه کاید رحمت سکوند عالی خانی میباشند که از نسل بابا علی میباشند
خانوادهای منصوری . و رحمانی در شهرستان دره شهر، از نسل منصورخان فرزند عالیخان و طایفه عالی خانی میباشند
در روستای زرین دشت ( دشت اباد ) و گاومیشان و دره شهر افرادی از طایفه چهارا میر سکوند به شهرت های زینی وند ساکن میباشند که از نسل داراب و پنجه میباشند و یکی از شهدای سرشناس دره شهر که معلم قرآن نیز بودند به اسم شهید غلام رضا زینی وند از این طایفه میباشد
ماکنالی ها و کرزبرها دالوندها کاید رحمت ها ، قلی ها چهار میر ها ، از نسل باجول میباشند یعنی عموها ی رویچ و حاجی خداداد میباشند
داور غلامیان نیز از طایفه دالوند از ایل سکوند میباند از نسل سیفلان سکوند میباشند
ماکانعلی و صوفیوندها از درباریان هر دوره حکومت های وقت بودند و حدود ۲۵۰ سال پیش از سر پل ذهاب ( زهاب ) همراه ایل باجلان به بروجرد ، درود، زاغه ، خرم آباد مهاجرت کردند
طایفه صوفیوند سکوند از نسل شخصی به نام سیفی یا سیفلان میباشد
بعد از ملاحظه ی دیدگاه فرزاد زینی وند سگوند،
در ابتدای کار شمس الدین رحیمی فر شجره نامه ی قابل قبول و محکمی ازبرخی طوایف سگوندها را در دست داشتند، که حداقل دوازده پشت وی دقیق ذکر شده بود، بقیه با فاصله ای حدود سیصد سال به یکی از فرزندان حسام الدین خلیل اتابک و نهایت به یزدگرد سوم می رسند. بطور مثال شجره ی وی باتوجه به سکاوند بودن حسام الدین خلیل و لکی صحبت کردن حاج خداداد سگوند، که به سان خاندان حسام الدین خلیل با زبان لکی ( زبان پهلوی ) تکلم می کرده است، بنابر مقدمه ی فوق شجره ی شمس الدین رحیمی چنین است؛
ایما و سیما و مینا هرسه فرزندان شمس الدین فرزند عزیزخان فرزند کریم خان فرزند کاظم خان فرزند عزیز الله خان فرزندرحیم خان فرزند حاجی خداداد سگوند فرزند رویج فرزند فرزند آقامیرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج باچند نسل به قرن سوم هجری به باجول فرزند هیجعالی فرزند سرایی فرزند جلاوی و به احتمال قوی نهایت به یزدگرد سوم ساسانی برسند.
خلاصه ی سخنان شمس الدین رحیمی سگوند:
۱ - ایشان درباره ی سلاحورزی ها که جانشین شاهوردیخان آخرین اتابک لرستان شدند، گفتند؛ " سلاحورزی ها شعبه ای از سگوند می باشند. "
باتوجه به سخن ایشان شجره ی حسام الدین خلیل و ردپای اعقاب ساسانیان در دست به دست شدن قدرت دربین آنها از آل بویه ، و صفاریان سکستانی و سرخاب عیار و اتابکان خورشیدی و اتابگان لر بزرگ و سلاحورزیهای ساسانی و حسام الدین خلیل که از نژاد سکاوند به حساب می آید، شعر درویش عبدعلی لرستانی نوه ی عارف مسلک و تحصیلکرده ی جناب حسام الدین خلیل، ساسانی بودن حاکمان و ایلات فوق را تایید می نماید. ایشان ( درویش عبدعلی ) گفته؛
ژه سوره میران تا داجی ونان
تا دیناوران، تا سلی ورزان
هومه نسلی کن ژه تخمه هومان
کل لری موشن ، لُری لُران*
ژه پیران اسی ، تا جودکانان
هومه مالی کن ژه دشت میشان
ژه زیناونان تا آلا هینان
هومیش جریشی ژه مال لران
۲ - ایشان معتقد بود و تحقیق کرده بود جدش حاجی خدادادخان سگوند با زبان لکی تکلم می کرده است.
۳ - ایشان گفت؛ در یک گفتگویی که بین فردی از طایفه میر با شخصی از طایفه سگوند به گفتگو می پردازد، می خواهد از تاریخ سگوندها بگوید، آن سگوند می گوید ما در همه نقاط ایران از شرق تا غرب شناخته شده هستیم، شما از خودتان و دره ی منگره بفرما، الان در این جا شکر خدا وضعیت اجتماعی و اقتصادی بهتری نسبت به اقوامتان در آنجا دست یافته اید. درتایید کلام جناب آقای رحیمی سگوند باید گفت سکاها و سکاوندها ریشه ی آنها به پیشدادیان بر می گردد ، و در ۱۵ قرن اخیر بزرگانشان بعد از فروپاشی ساسانیان به صورت قدرتهای منطقه ای تشکیل حکومت داده اند ازجمله حاکمان شرق و غرب و شمال ایران ردپای سگوندها در قالب سکستان و باجلان و سایر اعقاب نسل هومان که در شعر هم ذکر شد، همه از اهمیت خاصی برخوردارند و به جرئت می توان گفت قدرت در سلسله های ایرانی درکل کشور با ساسانیان و همجریش های آنها ربط دارد، ودر غرب کشور و مناطق زاگرس نشین بین دودمانهای اصیل چهار ستون لرستان و پنج ستون ایلام و بزرگان بختیاری و فارس که همگی ریشه درتاریخ هخامنشی و ساسانی دارند، قابل بررسی است و نام برخی از اجداد لربزرگ هم در نقاطی ازغرب کشور می توان یافت کدخدا گایار و سوار و چم تکله و قلعه باجلان و . . . . همه نام بزرگانی از سکاوندها و سوره میری ها و ریزه وندها و دینار وندها و چگنی ها و اتابکان لر کوچک و لر بزرگ و اردلان ها و جافهای ساسانی است بنابراین میرها و برادرانشان زینی وندها را هم در بین همین ایلات اعقاب ساسانیان جا داد، وگرنه از چهارستون لرستان که اساس و اکثریت لرستان را تشکیل می دهند، خارج می شوند.
بعد از جر و بحثهایی که پیش آمد سگوندها بنا را بر آن گذاشتند ، بجای اینکه خود را صرفا" بر مبنای تیره ها و طوایف زیر مجموعه ی سگوند، معرفی نمایند. بیشتر برروی نام باستانی و قدیمی طایفه ی قدیمی، یعنی ؛ سگوند متمرکز شوند.
دراین جلسه جهانشاه بابائیان سگوند، پیشنهاد کرد این جلسه ، با ید تداوم داشته باشد، و ما در شادی و شیون یکدیگر شرکت فعال داشته باشیم.
ما باید آنقدر در محافل اجتماعی با همدیگر انس و عُلقه داشته باشیم ، که همگی همدیگر را بشناسیم.
فرزاد زینی وند سگوند، محقق جوان که ترتیب این محفل واین نشست آشنایی، هم اندیشی را فراهم کرده بودند سخنان مبسوطی در راستای ریشه دار بودن سکاها گفتند. وی معتقد بود که باجلان یا باجول نامی در زمان اشکانی بوده، در سر پل ذهاب نیز قلعه ای به همین نام در عهد سلجوقیان وجود دارد. ایشان رستم سیستانی و سکاها در بین ترکها و کردها و شرق ایران را با سگوندهای ایران و عراق دارای پیوند نژادی می دانند و باجلانها و زیر مجموعه های ان در هرکجا باشند از یک تباری می باشند.
ایشان قصد دارد کتابی در باره ی تیره ها و طوایف سگوند بنویسد. در این جلسه قرار شد به سگوندهای سیمره و پشتکوه و لرستان و کرمانشاه و خوزستان درابتدا پرداخته شود،
فرزاد معتقد است شجره ی تیره های سگوند در منطقه را تا حدودی گرد آوری کرده است. ایشان علاقه دارد سگوندهای منطقه همه شناسایی شوند و هر چند ماه یکبار یا حداقل هرسال یکبار گرد هم آیی داشته باشند. این جوان تحصیلکرده با سگوندها را بطه ی خوبی دارند، درپاسخ به این سوءال، چرا خیلی از سگوندها فامیلی شناسنامه آنها نام برخی از طوایف دیگر است . ایشان دلیل این کار را سیاسی دانسته، و چون رضا شاه مردم سگوند را همراه برخی تیره ها و طوایف پیشکوه و پشتکوه به ساوه و قم و بجنورد تبعید می کنند، لذا در برگشت مجبور می شوند یا به نام پدر بزرگ خود و یا به نام طوایفی که مورد غضب حکومت نیستند، فامیلی خود را در شناسنامه اعلام نمایند به همین دلیل خیلی از سگوندها و سی سی ها و. . . فامیلی خود را زینی وند می گیرند از جمله پدر و پدر بزرگش نیز شهرت زینی وند را برمی گزینند.
نهایت جلسه قرار شد، که از فرمانداری یک مجوز برای گرد هم آیی سگوندهای سیمره در تالار مهرگان برپا کنند، و هزینه ی آن را گویا جناب اسماعیل رحیمی سگوند برعهده گرفته است. در پایان جلسه، داور غلامی سگوند و فرزاد زینی وند سگوند، و شاپور رزمخواه سگوند و جناب حاج اسماعیل رحیمی سگوند قرار شدکه به فرمانداری بروند و مجوز این نشست طایفه ای را اخذ نمایند.
حسین نوری مطلق سگوند ، به تبیین تاریخ خاندان خود از سگوندهای مهدیخانی پرداخت و "گاپیسه" را یک نامی مقطعی ذکر کردند. و شجره ایشان چنین است؛
حسین فرزند صید رستم فرزند قاسم فرزند قران ( قربان ) فرزند حسین فرزند مهدیخان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقا میرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج. . . . فرزند باجول فرزند هیجعالی فرزند سرایی فرزند جلاوی . . . . فرزند هومان . . . فرزند پیروز فرزند یزدگردسوم
به احتمال قوی بنی کلاب ربطی به سکاهای ایرانی ما ندارد ، و این یک خلط تاریخی و مشابهت اسمی است . هرچند در اسارت دختران ساسانی بسیاری به عقد اعراب و تازه مسلمانها در آمدند ، و هرگونه بدی ای که فرزندان آن زنان که مادرانشان جزو موالی و غلامان بوده اند، با توجه به مرد سالاری اعراب در آن زمان مسئولیت بدیهای آنها به عهده ی خود آن افراد می باشند.
حاجی خداداد، که از بزرگان فرا ایل سگوند به حساب می آید، و در دوران حاکمیت مستبدانه ی حسینقلی خان ساکی زندگی می کند، گویا این حاجی بزرگوار بدست آن حاکم ستمگر کشته می شود. البته حاجی خداداد دو زن داشته یکی از طایفه میر به نام زری نجف وند میر و دیگری کنیز زری از طایفه مختوا سگوند بوده است. مادر رحیم خان از آن بانوی مختوای سگوند بوده است
برخی معتقدند، که زری خوابی می بیند، و از شوهرش حاجی خداداد می خواهد ، که آن زن یا دختر که آشپز شان می باشد ؛ را به زنی بگیرد. حاجی خداداد همین کار را می کند، و خداوند از هر زن ۴ پسر نصیبش می گرداند. در اختلافی که بین میرها و حسینقلی خان ساکی و یا بین سگوندها و حسینقلی خان ساکی بوجود می آید. ضمن کشتن حاجی خدادادسگوند، در حق خانواده ی وی جفا کاری به خرج می دهد. برای دفاع از حریم خانواده ی حاجی خداداد، مردم منطقه و سگوندهای با شرف حق آن ظالم را کف دستش می گذارند، و حسینقلی خان ساکی را می کشند و از صفحه ی روزگار محو می کنند.
اسامی هشت پسر حاجی خدا اد عبارتند از؛
۱ - رحیم خان
۲ - حیدرخان
۳ - مهدی خان
۴ - حاجی عالیخان
۵ - حاجی مِشَه
۶ - خدا بخش
۷ - کریم
۸ - آقامیرزا
شجره ی یک فرد از سگوندهای شیخ مکان:
شادکام بابائیان فرزند جهانشاه فرزند آقاجان فرزند باباخان فرزند حاج علیخان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقامیرزا فرزند محسن بگ فرزند روتج
شجره ی یکی از دالوندها یا سگوندهای دشت آباد ؛
داور غلامی و برادران و خواهرانش همگی فرزند شیخ علی فرزند ظفر فرزند غلام فرزند حسن فرزند صادق فرزند بگه میر فرزند امیدعلی فرزندامیدعلی فرزند خیرالله فرزند شرف فرزند خلف ( سیف الله ) دالوند
شجره نامه خدا بخش کریمیان اهل اسد آباد دره شهر:
خدابخش فرزندعبد علی فرزند کرم فرزندچراغعلی فرزندحسین فرزند علی حسین دالوند
شجره نامه شاپور رزمخواه:
شاپور فرزند غلام فرزند فرهاد فرزند سوخته فرزند سوزی فرزند فاضل فرزند قنبر علی فرزند سلیمان
اینها شاخه ای در باجول دارند و جزو صاحب منصبان ایل می باشند.
شجره ی ناصر نوروزی:
رسول و ناصر هردو پسران باقر فرزند اسماعیل فرزند حاجی ظهور فرزند حاجی شیر علی ( نوروز ) دالوند
در این مقطع از زمان، این سلسله های علوی و ایرانی الاصل که به دنبال هویت خود هستند، و مقدمه ای برای آمادگی در جبهه بندیهای معنوی برای طرفداری از حکومت جهانی مهدی ( عج ) انسان را به یاد اشعار و سخنان ایل بیگی جاف می اندازد که هشدارهایش را متوجه ایل و اعقاب ایل خود میکند، و می گوید؛ من هرچه می گویم و می سرایم برای ایل و تبار خویش می گویم. بنابراین اعقاب یزدگرد سوم به عنوان اقوام و یاران ناجی حقیقی اسلام و انسانیت در حال آمادگی و نظم بخشی به هویت و خودسازی خویش هستند. همانطور که یزد گرد سوم به اعراب مهاجم زمانش گفته بود روزی ما برمی گردیم و نامی برزبان می آورد که امام صادق می گوید این نام مهدی است که به علت خویشاوندی یزدگرد با امام حسین ( ع ) نوه ی دختری او روزی به قدرت و حاکمیت سرزمین های از دست رفته می رسد. ( الله اعلم )
والسلام - ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۹۸
البته میرها بسیارریشه دارهستند
بازماندگان اتابکان لرکه ازسال ۵۸۷تا ۱۰۰۶برلرستان وایلام
پیشکوه وپشتکوه حکومت کرده اند
اینگونه ادب ومتانت شماریشه درنجابت شماداره وجای تعجب هم نیست
برخی نوکیسگان وافرادحقیردرهرجاکه باشندخودشون رونشون میدن
وچیزی بجزتوهین وبی منطقی وتکبرهای خودساخته وتوهمات دهنی وتعصبات خشک
چیزدیگری رونمیفهمندودرک نمیکنند
درودبه ضمیرروشن شما
بنده سگوندنیستم
ولی سگوندهابااینکه نسبت به اکثرایلهای لرستان جمعیت بالایی نداشتند
دربرهه زمانی یکی ازقدرتهای لرستان بودند
ازمنطقه ممیل تا ازنا تا کمالوند حتی تا چغلوندی حتی درمناطق وسیعی ازچگنی وتا قسمتهایی ازکرگا وچزال
دراندیمشک ودرشوش
درهمه این جاهاقدرت داشتند
خوانین سگوندهم ادمهای باتدبیری بودند
. دربرهه زمانی شعورداشتندووقتیکه دیدندرصاشاه قدرت لازم روداره وازطرفی داره به کشورسروشکل میده ونظم عمومی ورفاه عمومی ومبارزه بابی سوادی وایجادراه وپل ودسترسی هارواسان میکنه
دست ازلجبازی کشیدندوباحکومت همراه شدند
این نشانه هدش بالای اونهابود
فتح الله خان پورسرتیپ یک جنتلمن واقعی بود
حتی تانایب رئیسی مجلس ملی جلورفت
بایدواقع بین باشیم که مبارزه برخی افرادباحکومت رصاشاه هیچ گونه شعورسیاسی وازادی خواهانه ای پشتش نبوده
فقط میخواستندهرج ومرج وراهزنی وگردنه بگیری ودزدی های زمان قاجارهای زنباره وبی عرصه ادامه داشته باشه
زمان قاجارهاچنان دزدی وراهزنی یک ارزش بوده که مردی که دزدی نمیکرده بهش دخترنمیدادند!
پس بایدبپذیریم رضاشاه با چنان میراث ویران کننده قاجاری مواجه بود
اینکه الان ۱داوسیمای نکبت جمهوری ولایت فقیه دردست یک سری افرادتمامیت خواه قرارگرفته وتوسط فردی جیره خواروحقیرمثل سیدمحمدسیف زاده میاددروع پراکنی وبهبه چهچه الکی راه میندازه دلیل نمیشه واقعیتهارونگفت
سیف زاده حرام زاده حتی جمله معروف علیمردان خان چهارلنگ بختیاری روکه گفت اینجاسرزمین بختیاری هست وهرپرنده ای که میخوادعبورکنه بایدپرهای خودش روباج بده
این رودرکمال وقاحت ودروغ وحرامزادگی درتلویزیون به کس دیگه نسبت داد
خب این نهایت نکبت بودن وتمامیت خواهی رومیرسونه
"معرفی دودمانی از تیره ی رحیم خانی سگوند"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
نوشتن مطلب در باره ی تاریخ شفاهی مناطق غرب کشور، که بین تیره ها و دودمانها رقابت و خود برتر بینی تاحدودی حاکم است، بسیار دشوار است، اما ننوشتن نقل قولها هم کار پسندیده ای نیست، زیرا در بطن این نقل قولها، حقایقی چند نهفته است و حداقل خدمتش به شناسایی ایلات این است که، چنین نقل قولی در باره ی فلان تیره وجود دارد. و این گفته ها برای تحلیل محتوای محققان آینده روشنی بخش و یاری دهنده خواهد بود.
در این سطور به معرفی مختصر دودمان رستم خان فرزند رحیم خان سگوند پرداخته می شود.
رحیم خان فرزند حاجی خداداد، دارای فرزندانی چند می باشد که نام پنج نفر از آنها به شرح زیر است؛
۱ - رستم خان
۲ - صفرخان
۳ - عزیزالله خان ( جد رحیمی فر های دره شهر و سایر بستگانشان )
۴ - حاجی
۵ - آقا
آنچه مسلم است تعداد نفرات اعقاب آقا و حاجی، کم هستند، بیشتر در اندیمشک سکونت دارند.
رستم خان فرزندان زیادی داشته است، اما نگارنده نام شش تن از آنها را به شرح زیر می نویسد.
۱ - گداخان
۲ - حاجی شیر علی ( حاجی نوروزی ) جد نوروزی های دره شهر
۳ - سردار خان
۴ - صفر خان
۵ - کوچک خان
گدا خان دو پسر معروف به نام حسن خان و حسین خان داشته است، وی دختر خود را به یکی از پسران حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) ، که برادر زاده اش بود ، می دهد، گویا آن جوان تازه عروسی کرده بود، اما گداخان آن را به جنگ با دشمنانش می فرستد ، وی در جنگ کشته می شود.
جدال برای ریاست:
بعد از مرگ حاجی خدادادسگوند که از بزرگان لرستان بوده، پسر لایقش رحیم خان رهبر سگوندها می شود، بعد از مرگ رحیم خان پسرش رستم خان ده سال جانشین پدر می شود، بعد از مرگ رستم خان ، عموی کوچکش عالیخان سگوند ادعای ریاست می کند و زمام امور ایلی را بدست می گیرد، اما گداخان پسر بزرگ رستم خان ، خود را رئیس ایل می داند به همین خاطر بین اعقاب رحیم خان و اعقاب عالیخان در گیری و نزاع صورت می گیرد. از آن زمان سگوندها ی بین هرو و اندیمشک به دو تیره ( دسته ی ) رحیم خانی و عالیخانی تقسیم شدند.
در ادامه ی این نزاع ها و کشت و کشتاری که بین اعقاب این دوبرادر صورت گرفت، سگوندهای عالیخانی به دلیل کشتن افرادی از سگوندهای رحیم خانی، آنها بیشتر دربین هرو تا ویسیان رفت و آمد داشته اند. در زمانی که سیسیل جان ادموندز از لرستان عبور کرده بود، رهبر سگوندهای عالیخانی تمایل به صلح با رهبر سگوندهای رحیم خانی که در آن زمان ( سال ۱۹۱۷ میلادی ) جناب سرتیپ خان سگوند بود، و در خوزستان به سر می برد، را به اطلاع آن مستشار با نفوذ می رسانند [ اقتباس از کتاب دوسفرنامه در باره ی لرستان ترجمه ی سکندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیار]
کوچ حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) سگوند به سیمره:
فرزندان حاجی نوروزی فرزند رستم خان فرزند رحیم خان فرزند حاجی خداداد سگوند ، در نزاعی که عمویشان گداخان برای بدست آوردن ریاست ایل سگوند به راه انداخته بود، و در این نزاع برادرشان کشته می شود ، راهی سیمره یا دره شهر می شوند. در سیمره مورد احترام بزرگان واقع می گردند، آنها و اعقابشان شهرت نوروزی را برای خود بر می گزینند.
فرزندان حاجی نوروزی:
۱ - حاجی ظهراب
۲ - داربلوط ( که از وی دختری به نام خانزاده برجای می ماند. )
۳ - اسماعیل
۴ - جاسم ( بدون فرزند )
۵ - جمشید ( بدون فرزند )
اعقاب حاج ظهراب و اسماعیل در سیمره شناخته شده هستند و با طوایف کرمشه و یارکه ( دلفان ) و زینی وند و زرگوش و کولیوند و میر و دالوند و بیرانوند، و. . . . . خویشاوندی دارند. آنها شخصیتهای برجسته ای چون باقر، محمد ولی و علی اکبر و آزادی و بهروز و اسفندیار و ناصر و رسول و رحم خدا و کیومرث داشته و دارند.
فرزندان حاجی ظهراب:
۱ - علی محمد ( بدون فرزند )
۲ - عزیز
۳ - خداکرم
فرزندان عزیز نوروزی سگوند:
۱ - رحم خدا، که دارای دوفرزند پسر به نام های کیومرث و مختار و چند دختر شایسته هم دارند. کیومرث بازنشسته ی اداره ی برق دره شهر و مختار جزو فرهنگیان دره شهر هستند.
۲ - محمدعلی ( مَمده ) نوروزی
ایشان دارای پنج پسر و چند دختر شایسته می باشند، که نام پسرانش به شرح زیر است؛
۱ - بهروز نوروزی که از مدیران لایق استان ایلام بوده و سالها ریاست بانک کشاورزی دره شهر و نقاط دیگر استان و نهایت خدمت در سرپرستی و هیئت مدیره ی این بانک را در استان به عهده داشته است. وی دوپسر به نامهای مهدی و امیر محمد دارند.
۲ - بهمن نوروزی از جوانان شایسته و ورزشکار بود، ایشان و برخی از برادرانش از جمله اسفندیار نوزوزی، و برخی از خواهرانش، نگارنده در زمان تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان در خدمتشان بوده است. بهمن نوروزی درجوانی از دنیا رفت و دارای پسری به نام علی رضا هستند.
تصویر اسفندیار نوروزی سگوند و پسرش محمد امین نوروزی
۳ - اسفندیار نوروزی ؛ ایشان فرهنگی فرهیخته می باشند . فردی خوش اخلاق و مردمدار می باشند. ایشان یک پسر به نام محمد امین دارند.
۴ - حسین نوروزی که یک پسر به نام محمد رصا دارند. ایشان دارای شغل آزاد می باشند.
۱ - درویشکه نوروزی ( اعقاب وی در روستای دشت آباد هستند )
۵ - حجت نوروزی
فرزندان خداکرم نوروزی:
۱ - درویشکه نوروزی ( اعقاب وی در روستای دشت آباد هستند )
۲ - قدمخیر نوروزی ( ایشان همسر کدخدا علی احمد خدایاری از طایفه چگنی بوده، و دو فرزند به نامهای کربلایی اسکندر خدایاری و مرحومه ماه بانو خدایاری از ایشان برجای می ماند.
فرزندان اسماعیل فرزند حاجی نوروزی:
۱ - ملک نوروزی ، که دارای دوپسر به نامهای هرمز و پرویز نوروزی هستند.
۲ - باقر نوروزی، از ایشان نیز دوپسر به نامهای رسول و ناصر، و چند دختر ارزشمند برجای می ماند.
فرزندان رسول نوروزی:
۱ - آزاد نوروزی؛ ایشان در جوانی فرمان حق را لبیک گفتند. وی فردی برجسته بود که در وزارت آموزش و پرورش خدمت می کرد، همچنین ورزشکار خوبی در دیار سیمره بودند.
۲ - علی اکبر نوروزی؛ ایشان تکواندو کاری درسطح ملی بودند، و دارای پسری به نام آزاد می باشند. ایشان، احتمالا" به سبب علاقه ای که به برادرش آزاد نوروزی داشته ، نام فرزندش را آزاد گذاشته است.
شادروان رسول نوروزی از اولین کارکنان شریف و خدوم در اداره ی برق شهرستان دره شهر بودند که در اثر تصادف، خودش و همسرش در آن حادثه به ملکوت اعلی پیوستند.
باقر نوروزی برادری نا تنی به نام ظفر داشته که ظفر غلامی از طایفه دالوند می باشند. پسر ظفر، بسیجی و رزمنده ی هشت سال دفاع مقدس به نام حاجی شیخعلی غلامی می باشند ، که از ایشان چند پسر و دختر شایسته باقی مانده است. که همگی منشاء خیر و اثر نیکو برای جامعه هستند.
فرزندان ناصر نوروزی:
ایشان زن اولش دختر کدخدا حسین یاری دلفان سرناوه بوده، که همسرش در دهه ی پنجاه شمسی از دنیا رفت و اکنون زن دومش در قید حیات است. در مجموع شش پسر و چند دختر دارند که نام پسرانش عبارتند از؛
۱ - محمد ولی نوروزی
۲ - کلعلی //
۳ - جهانشاه //
۴ - محسن //
۵ - امیر //
۶ - رضا //
شجره یکی از نوروزی های رحیم خانی:
محمد فرزند اسفندیار فرزند محمدعلی ( ممده ) فرزند عزیز فرزند ظُهراب فرزند حاجی نوروزی ( حاجی شیرعلی ) فرزند رستم خان فرزند رحیم خان فرزند حاجی خداداد فرزند رویج فرزند آقا میر فرزند جیجه وند فرزند محسن بگ فرزند رویج اول . . . . فرزند باجول فرزند هیژالی فرزند سیرایی فرزند جلاوی . . . . فرزند هومان . . . . فرزند پیروز فرزند یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی
اعقاب ساسانیان در شمال ( طبرستان و ماوراءالنهر ) و غرب ( قیام بابک و مازیار و . . . در آذربایجان ) و شرق ( سیستان و خراسان ) و غرب و منطقه ی فارس و لرستان قدیم همه برای نجات از دست حاکمان اعراب بود، اما همه به نوعی ناکام شدند. وتلاش ساسانیان و پیروانشان برای نجات امپراطوری فایده نبخشید و آرزوی مجد عظمت ایران در قالب تفکر شیعه دوازده امامی درصورت تحقق عملی ، نجات از اعراب و مغول و تاتار را درپی خواهد داشت انشاء الله.
سگوندها و بیرانوندها طبق سفزنامه ی "بارون دوبد " از خانواده لک هستند. [1] و زبان اصلی شان لکی بوده، گرچه اکنون برخی از آنها با گویش لری سخن می گویند.
دیدگاهی شخصی در باره ی سکوندها یا سکاوندها:
به عقیده ی نگارنده اگر سگوندهای غرب کشور در قالب باجولوند را ریشه ی سگوندها بدانیم و سیستا ن یا سکستان یا سگزی را نامی در حد چهارده قرن بدانیم، سکاوندها به قوم سکا بر نمی گردند ، مگر آنکه در این ۱۵ قرن نامی از آنها اقتباس شده باشد . سگوند یا سکاوند اولا" شبیه شخص سلک در تاریخ ها نام شخص معروفی بوده ولی قرنها بعد به اعقابش سلگی می گویند، بنابراین سگوند اصلس سک یا سیک بوده است طبق آرشیو بالا سیکوند هم امده همینطور برخی محسن بگ در شجره را همان سگوند می دانند، اما این درست نیست چون حسام الدین خلیل کشته شده به سال ۶۴۰ قمری خودشان را وابسته به سکاوند دانسته؛ ما در سیمره سیکان و سکه سان را داریم از کجا این منطقه نامش به کمتر از ۱۳۰۰ سال برسد و این قلعه ها و این دره ی تاریخی سیکان جایگاه سکاوندهای ساسانی از نسل هومان نسل پنجم یزدگرد ساسانی نباشند. همچنین گذشته از این نامها با قدمت بیشتر بعدها جای کله مردها به ریاست آواختی و جایگاه دامداری مالمیرهای یوسفوند و یا مالمیر ایذه ای که خاستگاه سگوندها به قول نوه ی حسام الدین خلیل نباشد؟!
همانطور که سگوندها حق ییلاق - قشلاق از هرو و بروجرد تا خوزستان بوده است قلعه ی باجول نامی در دوران سلاجقه در قرن پنجم به احتمال همین باجول فرزند هیژالی فرزند سرایی فرزند جلاوی شاید بوده است باجولوندها کلان ایلی بودند که سکاوند و سیکوند و دالوند و قائد رحمت و. . . شعبات و طوایفی از آن هستند. این فرا ایل بدست صفویه و قاجاریه به سختی متلاشی شده تا آنجا که باجولها از ظلم حکومت مرکزی قاجارها به کردستان عراق می روند و خیلی از آنها مذهبشان را نیز عوض می کنند.
در هر صورت نگارنده احتمال می دهد سگوندها با دره ی سیکان و قلعه ی سکه سون رابطه ای منطقی دارند. هرچند مدارک لازم برای اثبات دیدگاهش ندارد.
۲۴ مهر ماه ۱۳۹۸ شمسی
پی نوشته و منابع:
[1] - َسیسیل جان ادموندز و بارون دوبُد و ولادیمیر مینورسکی - دو سفرنامه در باره ی لرستان و رساله ی لرستان و لرها - ترجمه سکند ر امان اللهی و لیلی بختیار - صفحه ۱۷۹ انتشارات بابک - سال ۱۳۶۲
۲ - مصاحبه با اسفندیار نو روزی
۳ - استفاده از آرشیو شهرام خسروی
۴ - اشعار و نوشته ای مربوط به درویش عبدعلی دلفان، نوه ی حسام الدین خلیل
۵ - استفاده از نطرات بزرگان سگوندهای دره شهر در اواخر شهریور سال ۱۳۹۸ شمسی
هیژالی پدر باجول وبیرو از شاگردان بابا برزک بود که همراه وی از منطقه کرکوک عراق به لرستان امدن ودر منطقه کاکاوند دلفان سکونت گزیدن . بابامحمود یا همون بابابرزک مکتب خانه ای زد وبیشتر درمورد حضرت علی ع درس میداد جوری دلفانها شیفته او شدن که خیلی هاشون علی الایی شدن پس از مرگ بابا برزک هیژالی به کمک مردم گنبد کوچکی براش درست کرد ومتولیش شد وبا دختری از طایفه دلفان که پدرش با بودن بابابرزک نذر وی کرده بود ازدواج کرد که صاحب دو فرزند مذکور گردید این دو دریکی از جنگهای عثمانی شرکت کردن باجول د ر صف سواره وبیرو پیاده رشادتها از خود نشان دادن از اون به بعد فرزندان خودرا چنین تعلیم دادن باجول تعلیم سواری و بیرو تمرین تیر اندازی به همین خاطر میگن سوار سگون وتفنگچی بیرنن پس از پایان جنگ بخاطر خدمات ارزنده ای که در جنگ انجام دادن ازطرف شخص شاه جهت دریافت خلعت احضار شدن وقتی ازشون میپرسه که چه میخواهید بهتون هدیه کنم میگن ملک هررو شاه هم مینویسه وبهشون میده اونها هم از درب گنبد بابابرزک کوچ میکنن میرن ملک هر و . درمورد رویج خان لقب عمون حاجی خداداد سگونده پدر بزرگش هم همین لقب را داشته چون مادر زادی یک گوش داشتن اونها را رویج خواندن
سعی خود را در تفرقه و جداسازی ایلات قوم لر و سوق دادن آنها به سوی کردستان عراق انجام می دهد ، چه با ایجاد قوم جعلی و چه با نسبت دادن طوایف لر به اقوام دیگر
*****
قوم بزرگ لر آریایی از دو ایل تشکیل شده
ایل لر کوچک *لک*
ایل لر بزرگ *بختیاری *
قوم لر آریایی از نسل کی لهراسب کیانی جد داریوش هخامنشی
سلسله لر کا سی
سلسله لر عیلامی
سلسله لر ساسانی
سلسله لر هخامنشیان
اتابکان لر کوچک
اتابکان لر بزرگ
سلسله لر زند
والیان لر فیلی
قوم لر سربازان ایران زمین
ایل سگوند از نژاد قوم لر
ما هوشیاریم
پیا:در زبان لری به معنی مرد
منی ::در زبان لری به معنی مانند
دالوند
قائدرحمت
یاراحمدی
آروان
باجولوندن سگوند یک طایفه از ایل باجولونده
استاد و سیفلان هم یه تیره از طایفه دالوند پس لطفا اطلاعات نادرست تحویل مردم ندید
پدر بزرگ ما به زبان لکی سخن میگوید
ما بچه ها لُر هستیم
لر شیرین زبان
تبعید گروه هایی از طوایف لر سگوند. چگنی. باجولوند و بیرانوند به بیابان های خراسان
بسیاری از تبعید شدهگان جان خود را از دست دادند
رضا خان از نژاد قوم قزاق بودند
نام اصلی طایفه ی رضا خان قزاق، طایفه پالانی است
پالان نوعی پوشش است برای انداختن رو چهارپایان جهت باربری
*****
لر عیلامی
لر کاسی
لر هخامنشی
لر ساسانی ( پهلوی )
ماد ::کرد
پارت::خراسانی. بلوچ. سیستانی
لر ::کی لهراسب کیانی جد داریوش هخامنشی
لهراسب ::دارنده ی بهترین اسب
لرها اولین قوم بودند که توانستند اسب را رام کنند
قوم اصیل لر ایران
رمضان پدر جد رضاخان همراه با تعدادی از جوانان لرستان به یاری سپاه نادرشاه می روند که در این بین رمضان در منطقه شمال ( تالش ) گم میشود و در آنجا ازدواج میکند و در آنجاهم میماند در نتیجه رضاخان از نوادگان رمضان است . اصالت رضاخان لک است . در گوشه ای از کتاب خاطرات سرهنگ گریگِروف معاون نظامی سپهبداحمد امیراحمدی به این موضوع هم اشاره شده است. سرهنگ گِریگِروف از ارامنه روس بود که به عنوان مستشار نظامی در سرکوب سران و ایلات عشایر معاونت داشت و عامل اصلی دستگیری و اعدام مهرعلی خان منظمی حسنوند و شیخعلی خان بیرانوند بود.
مرگ بر شاه خائن
مرگ بر ساواک
مرگ بر پان ها
***
من به عنوان یک نفر از ایل لر سگوند اعتراض خود را به تعریف تاریخ قوم لر آریایی اعلام می کنم
شاه خائن دوبار به لرستان حمله کرد و با کمک گرفتن ار توپ و مستشاران شوروی دستور حمله به لرستان راصادر کرد
رضا خان قلدر قزاق از قوم ترک قزاق بوده
اجداد او پالان خر درست می کردند
طایفه پالانی ترک قزاق
رضا خان قزاق متولد سوادکوه مازندران است
طالش در استان گیلان است فاصله این دو منطقه بیش از پانصد کیلومتر است دروغگو
در طول تاریخ نویسندگان بسیاری طوایف قوم لر
را کرد معرفی کردند که راه به جایی نبردند
ایل لر زنگنه
ایل لر گوران
ایل لر کلهر
ایل لر ملکشاهی
ایل لر سیاه منصور
طایفه زو له ایل لر شول
طایفه لر احمدوند
تا می توانی دروغ بنویس ای پانکرد
****
در زمان نادرشاه افشار
تعدادی از طوایف لر از جنوب کشور به استان لرستان تبعید شدند
و زیر مجموعه ایل زلکی هفت لنگ لر بختیاری قرار گرفتند
طایفه یوسفوند ایل یوسفی ایل لر لیراوی
طایفه باجولوند ایل موگویی چهارلنگ ایل لر بختیاری
تیره شیراوند ایل اردشیر عالی ایل لر لیراوی
تیره بیژن وند طایفه بیژنی ایل بهمئی ایل لر لیراوی
تیره مالمیر از لر های بختیاری شهر مالمیر *ایذه *
تیره بیرانوند از طایفه بیراوند ایل زلکی لر بختیاری جدا شده
ایل زلکی با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر از ایلات بزرگ قوم لر بختیاری
نمی دانستم نوشته های بنده اینقدر موجب رنجش و ناراحتی شما می شود ؟ ولی قبول بفرمائید که مطالب شما نه پایه ی علمی دارند و نه سند قابل قبولی هستند . مطالب شما بیشتر از روی احساسات و تعصبات قومی و طایفه ای است که اصلا مورد تائید نیستند . خیلی از این ایلاتی که شما اشاره کرده اید اصالت لکی دارند و در بین ایلات لر هضم شده اند و فرهنگ و زبانشان گاها متاثر از همدیگر شده است . هر چند لر و لک و این حرف ها نداریم و همه با هم برادریم . من پدرم از طایفه سپهوند ایل بزرگ بیرانوند است و مادرم از طایفه فقیر ایل بزرگ سگوند است ما همه یکی هستیم . ولی قبول بفرمائید که ایلات سگوند دالوند باجولوند و قائدرحمت همه ریشه لکی دارند این دسته از ایلات بر خلاف گفته ی شما که گفته اید ریشه ی بختیاری دارند همگی ریشه لکی دارند و از شرق کرمانشاه منطقه ( سکیوند ) به شرق خرم آباد مهاجرت کرده اند و ساکن لرستان شده اند و همچنین در گذشته های دور جمعیت های زیادی از ایلات و عشایر لک حسنوند و دلفان و بیرانوندها و گراوند ها به دلایل سیاسی و اجتماعی به مناطق بختیاری مهاجرت کرد ه اندو برای همیشه ماندگار آن مناطق شده اند از جمله طوایف فولادوند. سالاروند. لک . و سرلک ها هستند که در بین ایلات بختیاری هضم شده اند و خود را لربزرگ میدانند. سگوندها و باجولوندها هم گاها به خاطر مسائل شغلی و اجتماعی به مناطق جنوبی و مرزهای خوزستان و بختیاری مهاجرت کرده اند و در مناطق اندیکا . اندیمشک . لالی . دزفول وحتی به مناطقی نیز از لرستان از جمله دورود و به بختیاری مهاجرت کرده اند و زبان و فرهنگشان تحت تاثیر ایلات و عشایر آن مناطق قرار گرفته است . تاریخ را نباید تحریف کرد نباید از روی احساسات و تعصبات قومی تاریخ را نوشت . چرا نمی گوئیم ایل پاپی لک است چون هیچ دلیل و سند قابل قبولی وجود ندارد که پاپی ها لک باشند ایل پاپی بریده ای از ایلات بختیاری است که در لرستان سکونت دارند . بله درگذشته مهاجرت بین ایلات لک و لر امری طبیعی بوده . در کلات نادری خراسان رضوی روستائی با دوهزار نفر جمعیت وجود دارد که همکنون هم به زبان لکی تکلم دارند این عزیزان خود را لک و از لک های هرسین و کاکاوند می دانند که در زمان افشاریه به آنجا رفته اند . هر نوع تعصبی کور و مردود است . در پایان از خدای متعال برای شما آرزوی بهترین ها را دارم
علی محمدی پور سکوند طائفه نوکرمرا
اما تیره خداداد به حسین خان ساکی که اون زمان رئیس ایل بالاگریوه بوده پناه میبرن و ازش میخوان بر علیه بیرانوند با هم متحدشن، حسین خان که آدم دانایی بوده قبول نمیکنه و بهش میگه اگه تمام ایلات لرستان با هم متحد بشن نمیتونن حریف بیرانوند بشن واین ایل جریحه دار میشه و هممون قتل و عام میکنن وخداداد خان و پسرانشان ازش عقده ای میشن و با یه شبیخون وتوطئه اونو میکشن اگه باور نداری برو از ریش سفیدها ی سگوند اینو سوال. کن. من قصد توهین به سگوندهای محترم ندارم فقط جواب چرت و پرتات دادم، که گنده تر از دهنت حرف نزنی، در ضمن کل سگوند به بزرگی یه طایفه از بیرانوند نیست بذار بهت بگم بزرگ ایل بیرانوند متشکل از 11ایل بزرگ ونزدیک صد و پنجاه طایفه داره که هر طایفه خودش به بزرگی یه ایل میشه میتونی تحقیق کنی، در ضمن نژاد ما کهن ترین نژاد لره لکه شجاع تر از ما تو دنیا وجود نداره برو تاریخ بخون برو تحقیق میدانی، در آخر قصدم توهین به طایفه محترم سگوند نبود خواستم واقعیت برا بعضی ها روشن کنم.
بالاخره همه ازنسل آدم وحواوانسان ومحترم هستند. لطفاً حداقل های احترام رارعایت بفرمائید.
متاسفم که گاهی متونی از سر . . . برای بیان خودبرتربینی ؛ یا ایجاد نهال های مستقل خودمحوری نگاشته می شود.
فکر می کردم می توان عظمت گذشته این ایل بزرگ رااحیاکرد .
تجربه خوبی بود. . . اگر انسان به عظمت وتعالی فکر می کرد بهشت را با برهوت دنیا عوض نمی کرد . حال. . .
امیدوارم هریک از افراد این ایل با هرنام ونشانی به انتخاب بهترین واژگان و زیبندگی عبارات؛ که برخاسته از تفکر عمیق است اهمیت داده ووجه اجتماعی وشخصیتی ایشان برای ابراز وجود کفایت کند.
این متن حتما" بدون درنظر گرفتن فرد خاص آماده و ارسال می شود )
ایام وآنات همه ، همراه با سعد . . .
●دانشنامه جهان اسلام بین سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۶ میلادی؛ گروه های اصلی لرستان شامل؛ طرهان، دلفان، سلسله و بالاگرّی وَه که بالاگرّی وَه شامل زیرمجموعه های مهم دیرک وند میباشد . با سپاس
سلمان محمدی از طایفه طولابی نوکرمرا
طایفه رحیم خانی - عالیخانی - سلاورزی - قلی - مختوا - عین الوند - خطکه - سکوند خورده - ماکنالی - نوکرمراد - لیوه - طولابی - فهلوان - حاجی کلی - فریوند - دلفان - خرگوشه - خماس - مهد ی خانی - حاجی مشه - خداوردی - چوغاسی - حسن گایار - گله دار - فقیر - شنیر - این تیرها اندیمشک - قلعه لور - شهر آزادی - شهر ک مدنی - شهرک بهرام - شوش سکونت دارن همه برادر و یکی هیسن
محمدرضا طولابی سکوند از خوزستان
این نام در اواخر دوران قاجار به نام یک طایفه جدید تبدیل شد و از آن دوران طایفه جدید پاپی تاسیس شد .
پاپی نه ایل هست و نه طایفه
سگوند ، باجولوند ، بیرانوند ، قلاوند ، میرزاوند ، دالوند ، بهاروند ، چقلوند، حسنوند ، حسینوند ، همیوند ، دوستعلی وند
ترکاشوند و . . . . .
از میان اسم های بالا سگوند و چقلوند اسم مکان خاصی در استان لرستان هستند.
اینکه منطقه سگون و چقلونی به خاطر ساکنان شان اینجوری نامگذاری شدند یا برعکس شاید تفاوت چندانی نداشته باشد . . . . . .
دالوند ؛ دال به معنای عقاب
چقلوند : چقل به معنای شغال
سگوند : . . . . . . . . . . .
واقعیت اینکه قبل از اسلام در لرستان نام گذاری فرزندان حالت خاص داشته شاید عجیب نباشد . برای مثال چند اسم مرد را در ذهن خود مرور کنید شاید نتوان به اسامی زیادی اشاره کرد. اسامی زنانه :فلزات گرانبها مثل طلا، نقره و . . . . . بر گرفته از ارزش زن در میان اقوام. یا اسامی مثل مه افتو ( ماه و آفتاب ) ، آساره ( ستاره ) ، و. . . . . نارنج و سیو ( سیب ) و. . . .
گرو ( گران، گرانقیمت ) ، سنگی ( سنگین و با وقار ) و . . . . . . گل طلا ، گل افتو ( آفتابگردون ) و . . . قدم خیر ( خوش قدم ) ،
ری بخیر ( خوش رو ) و . . . . صد تمنی ( یکصد تومان ) ، هزارتمنی ( یکهزارتومان ) و. . . .
حال برای مردان اسامی بسیار کمتر است ولی بعد از اسلام علی را به خیلی چیزها اضافه کردند برای اسم مردانه مثل
برد علی ( سنگ علی ) حال اینکه قبل از اسلام نام "برد" مورد استفاده باشد زیاد غیر عادی نیست.
با کمی دقت نام اجداد را مرور کنید نام ها خود گویای همه چیز اند.
واژه ی پبشین آن نام جانور نیست بلکه کوتاه شده ی سگاها یاسپاهااست . آن هاسپاهی بودند.
و تشکر از پردازش اعضا محترمی که تاکنون مطالب مفیدی ارسال کردند ،
تصور بنده این است که مضاف بر تایید ریشه ها که در توتم پرستی یا . . . . بوده است ،
ولی گذر زمان و تهیه شناسنامه ها با تاریخ مکتوب مستند می شود .
که شاید مثلا " از صدسال قبل ( که البته کمتر است ) شناسنامه ها تهیه شده و نام خانوادگی تعیین شده و می شود .
( درایران )
لذا اگر امثال بنده استناد به سخن مرحوم مادربزرگ و . . . . می کنیم یا دیگران به . . . بی ربط نیستند .
دقیقا" مرحوم مادربزرگ می گفتند که وقتی اعلام کردندشناسنامه بگیرید اربابها برای همه نوکر و کلفتها هم نام خانوادگی خودش را به ثبت احوال اعلام میکرد وبرای آن ها شناسنامه میگرفت .
و درآن زمان این ایل بسیار ثروتمند بودند . . . . که در اولین پیام های بنده در همین جا آمده است . . .
طبیعی است که خلوص قبایل و اسناد افراد هم صددرصد نیست . چه برسد به ساختن مشتقات که از اولین های نام خانوادگی . . .
خیرمحمدجان
منطقه چغلوندی به نام یک طایفه هست که بومی اون منطقه بوده
طایفه چغلوند
طایفه چغلوند وپیرداده ساکنین وصاحبان وازقدیمی ترین بومیان منطقه چغلوندی بودند
این دوطایفه اصالتی کلهردارند
والبته بعدها ایل محترم بیرانوند وشخص بیران که دروازه ورودی اونهاازاطراف کردستان وحتی پشت مرزهای ایران بوده به کردستان وکرمانشاه وازمرزهرسین به نورابادمیاد
ودرنورابادبا دختر بابابزرگ که یکی از پیرهای ایل دلفان میباشه ازدواج میکنه
براهمین درلرستان ماندگارمیشه وبعدها ازنورابادوالشترگذرمیکنه ووارد ملک چغلوندی میشن ومیهمان طایفه چغلوندوپیرداده میشن
که البته بعدها میهمان دیگه چنان رشدمیکنه که خودش صاحب خانه میزبان میشه
به هرحال کارخداست وسرنوشت
زنده بادهمه ایلهاوطوایف
همه عزیزومحترمند
شمادرموردتیره های مختلف طایفه سگوندگفتی
برادرمن اکثراون تیره ها ازنطرنیا وتبار سگوندنیستند
پیامنی ها اصالتا ازایل بالاوند
ماکعنلی اصالتا از طایفه حاجیوندبختیاری
صوفی ونداصالتآ از ایل احمدوند
نبات وند از ایل میر
مختوا و فقیر اصالتا دلفان
پنبه حر احتنالش هست که چگنی باشند
نوکرم الا اصالتآ طولابی
طوایفی که اصالتآ سگوندهستند:
رحیم خانی
عالی خانی
مختار
قلی
تجار
یکی دوطایفه دیگر
وسلام
البته سگوندبه تنهایی ایل نیست بلکه درقالب باجول یک ایل هست
هرچندسگوند به اندازه یک ایل شهرت داردوافرادمهمی درتاریخ داشته
نام سگوند و ساکی هردو از ریشه نام قبیله *ساگ* پارسی تبار میباشد
که ساکن زاگروس بوده اند با نام کامل ساگروت یا سگروت، که واژه روت پسوند میباشد و بن اصلی واژه ساگ و سگ است که امروزه شده ساکی و سگوند
نام زاگروس نیز از ریشه ساگروت است
و ساگوند ها ساکنان باستانی و اصیل آن
سگوند ها لر کوچک هستند با زبان لری سگوندی که همون لری خرم آبادی است این ایل جزو ایلهای بالاگریوه میباشد، من خودمم ساگوندم
در مورد دهخدا کلا راجب لرها اشتباه نوشته حتی زبان لری را شاخه ای از عربی معرفی کرده