برابر پارسی : ابزارگان، ابزارها، آساینده ها، افزارگان، افزارها، توانایی ها، داشته ها، دستمایه
امکانات
برابر پارسی : ابزارگان، ابزارها، آساینده ها، افزارگان، افزارها، توانایی ها، داشته ها، دستمایه
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تسهیلات، امکانات
فرهنگ فارسی
جمع امکان : با جمیع امکانات .
لغت نامه دهخدا
امکانات. [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ امکان : با جمیع امکانات. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به امکان شود.
فرهنگ فارسی ساره
توانای یها، توانایی ها، داشته ها، دستمایه، ابزارها، آساینده ها
پیشنهاد کاربران
ابزار
" داشتارها " به معنای همه داشته ها.
امکانات رفاهی=داشتارهای آسایشی.
امکانات موجود = داشتارهای پدیدار.
امکانات رفاهی=داشتارهای آسایشی.
امکانات موجود = داشتارهای پدیدار.
ابزارها، وسایل و شرایط مناسب برای دستیابی به چیزی
لوازم
رفاه
از اقای شهریار اریابد ممنون چنین کلمه ای ب درد متنم خورد، ❤️🙏🏻
رفاه
از اقای شهریار اریابد ممنون چنین کلمه ای ب درد متنم خورد، ❤️🙏🏻
ابزار ها
Equipments
Facility= امکانات
امکانات یعنی داشته های یک مکان
کلمات دیگر: