کلمه جو
صفحه اصلی

مهره بازی

فارسی به انگلیسی

piaying marbles, thimblerig, [fig] deceitfulness


playing marbles, thimblerig, deceitfulness, piaying marbles, [fig] deceitfulness

مترادف و متضاد

taw (اسم)
تیله، مهره بازی

فرهنگ فارسی

عمل و شغل مهره باز حقه بازی با مهره ها.

لغت نامه دهخدا

مهره بازی. [ م ُ رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) عمل مهره باز. || حیله گری. ( آنندراج ). فریب و مکر و حیله بازی.( ناظم الاطباء ). شعبده. شعوذه. چشم بندی :
نراد طرب به مهره بازی
از دست بنفش کرده ران را.
خاقانی.
مشعبذ افلاک را مهره بازی چون مهره به بازی داشتی.( سندبادنامه ص 304 ).
- مهره بازی کردن ؛ حیله گری کردن :
شاه با خصم حقه سازی کرد
مهره پنهان و مهره بازی کرد.
نظامی ( هفت پیکر ص 124 ).
به ماری چومن مهره بازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن.
نظامی.
- مهره بازی کن ؛ نراد :
شوخ و رعنا خرید نوش لبی
مهره بازی کنی و بوالعجبی.
نظامی.
- || مشعوذ. شعبده باز.

دانشنامه آزاد فارسی


پیشنهاد کاربران

طاس


کلمات دیگر: