مترادف حرام شدن : تلف شدن، ضایع شدن، نفله شدن، از بین رفتن، نابود شدن، منع شدن، ممنوع شدن، غیرشرعی اعلام شدن، نامشروع دانستن، ناممکن شدن
حرام شدن
مترادف حرام شدن : تلف شدن، ضایع شدن، نفله شدن، از بین رفتن، نابود شدن، منع شدن، ممنوع شدن، غیرشرعی اعلام شدن، نامشروع دانستن، ناممکن شدن
مترادف و متضاد
۱. تلف شدن، ضایع شدن، نفله شدن
۲. از بین رفتن، نابود شدن
۳. منع شدن، ممنوع شدن
۴. غیرشرعی اعلامشدن، نامشروع دانستن
۵. ناممکن شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ممنوع گشتن از جانب شرع . ۲ - مردن حیوانات حلال گوشت .
لغت نامه دهخدا
حرام شدن. [ ح َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تلف شدن. از حیز انتفاع افتادن. نفله شدن. بی فایده شدن. بی نتیجه از میان رفتن. || ممنوع و محظور شدن. محرم شدن. محرم گردیدن. حرمت :
برامش بباش و بشادی خرام
می و جام با ما چرا شد حرام.
بوالعجب آنکه خون من بر تو چرا حلال شد.
تا شود بر سرو رعنائی حرام.
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد.
برامش بباش و بشادی خرام
می و جام با ما چرا شد حرام.
فردوسی.
بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب بوالعجب آنکه خون من بر تو چرا حلال شد.
سعدی.
تا شود بر گل نکوروئی وبال تا شود بر سرو رعنائی حرام.
سعدی.
امروز در فراق تو دیگر بشام شدای دیده پاس دار که خفتن حرام شد.
سعدی.
|| مردن حلال گوشت بی بریدن گلو و تزکیه با تشریفات مذهبی در گاو و گوسفند و طیور یا بی ذکر نام خدای تعالی در رمی شکار یا با عدم نحر در شتر یا در آب جان دادن ماهی.کلمات دیگر: