ابوکامل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) محدث است . او از زهیربن معاویه و از او احمدبن حنبل روایت کرده است .
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) مظفربن مدرک بغدادی . از ابناءخراسان . محدث است و یحیی بن معین از او روایت کند.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) منصوربن دُبیس . ملقب به بهاءالدوله . رجوع به بهاءالدوله منصوربن دبیس ... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) نصربن صالح بن مرداس ملقب به شهاب الدوله . رجوع به نصر... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) یزیدبن ربیعه ٔ دمشقی . محدث است و از ابی اشعث صنعانی روایت کند.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) کثیربن کثیر. مولی هشام بن الغاز الدمشقی . محدث است و محمدبن مبارک صوری از او روایت کند.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ )غزیل . مولی ولیدبن عبدالملک . مغنی و شاعر و بذله گوی معاصر امویان . او مداح ولیدبن عبدالملک بوده است .
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) شهاب الدوله . نصربن صالح بن مرادس . دومین از ملوک بنی مرداس در حلب . رجوع به نصربن صالح بن مرادس ملقب به شهاب الدوله ... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) صفوان بن رستم .محدث است و محمدبن شعیب بن شاپور از او روایت کند.
ابوکامل . [اَ م ِ ] (اِخ ) شجاع بن مسلم . رجوع به شجاع ... شود.
ابوکامل .[ اَ م ِ ] (ع اِ مرکب ) گوشت . (مهذب الاسماء). لحم .
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) فضیل بن حسین جحدری . محدث است و یزیدبن سنان از او روایت کند.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی الصلیحی ، داعی . مؤسس سلسله ٔ سبعیه ٔ بنی صلیح در صنعا و زبید و دیگر نواحی یمن . و ابن خلکان کنیت او را ابوالحسن آورده است . رجوع به علی بن محمد... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) محدث است. او از زهیربن معاویه و از او احمدبن حنبل روایت کرده است.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) رئیس فرقه کاملیه یکی از فرق هشتگانه غلات است. رجوع به بیان الادیان ص 35 شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) برکةبن حسام الدوله. ملقب به زعیم الدوله. رجوع به زعیم الدوله برکه... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) بهاءالدوله منصوربن دبیس. رجوع به بهاءالدوله... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) زعیم الدوله برکةبن حسام الدوله مقله. از سلاطین بنی عقیل موصل. رجوع به زعیم الدوله... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) شجاع بن اسلم بن محمدبن شجاع الحاسب. از اهل مصر. او حاسبی عامل و فاضل بود و او راست : کتاب الفلاح. کتاب مفتاح الفلاح. کتاب الجبر و المقابلة. کتاب العصیر. کتاب الطیر. کتاب الجمع و التفریق. کتاب الخطائین. کتاب المساحة و الهندسة. کتاب الکفایة. ( ابن الندیم ). و کتاب جبر او را اصطخری حاسب شرح کرده است. ( از ابن الندیم ). و ابن الندیم در موضع دیگر این کنیت را آورده بی اسم و نسب و کتاب الجبر و المقابله را به او نسبت کرده و گوید: علی بن احمد عمرانی موصلی را بر این کتاب شرحی است و ظاهراً این ابوکامل مطلق همان ابوکامل شجاع بن اسلم صاحب ترجمه است.
ابوکامل. [اَ م ِ ] ( اِخ ) شجاع بن مسلم. رجوع به شجاع... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) شهاب الدوله. نصربن صالح بن مرادس. دومین از ملوک بنی مرداس در حلب. رجوع به نصربن صالح بن مرادس ملقب به شهاب الدوله... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) صفوان بن رستم.محدث است و محمدبن شعیب بن شاپور از او روایت کند.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن علی الصلیحی ، داعی. مؤسس سلسله سبعیه بنی صلیح در صنعا و زبید و دیگر نواحی یمن. و ابن خلکان کنیت او را ابوالحسن آورده است. رجوع به علی بن محمد... شود.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ )غزیل. مولی ولیدبن عبدالملک. مغنی و شاعر و بذله گوی معاصر امویان. او مداح ولیدبن عبدالملک بوده است.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) فضیل بن حسین جحدری. محدث است و یزیدبن سنان از او روایت کند.
ابوکامل. [ اَ م ِ ] ( اِخ ) کثیربن کثیر. مولی هشام بن الغاز الدمشقی. محدث است و محمدبن مبارک صوری از او روایت کند.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) برکةبن حسام الدوله . ملقب به زعیم الدوله . رجوع به زعیم الدوله برکه ... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) بهاءالدوله منصوربن دبیس . رجوع به بهاءالدوله ... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) رئیس فرقه ٔ کاملیه یکی از فرق هشتگانه ٔ غلات است . رجوع به بیان الادیان ص 35 شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) زعیم الدوله برکةبن حسام الدوله مقله . از سلاطین بنی عقیل موصل . رجوع به زعیم الدوله ... شود.
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) شجاع بن اسلم بن محمدبن شجاع الحاسب . از اهل مصر. او حاسبی عامل و فاضل بود و او راست : کتاب الفلاح . کتاب مفتاح الفلاح . کتاب الجبر و المقابلة. کتاب العصیر. کتاب الطیر. کتاب الجمع و التفریق . کتاب الخطائین . کتاب المساحة و الهندسة. کتاب الکفایة. (ابن الندیم ). و کتاب جبر او را اصطخری حاسب شرح کرده است . (از ابن الندیم ). و ابن الندیم در موضع دیگر این کنیت را آورده بی اسم و نسب و کتاب الجبر و المقابله را به او نسبت کرده و گوید: علی بن احمد عمرانی موصلی را بر این کتاب شرحی است و ظاهراً این ابوکامل مطلق همان ابوکامل شجاع بن اسلم صاحب ترجمه است .
دانشنامه عمومی
روزنامه ایران، سال هفدهم، شماره ۴۸۰۶، چهارشنبه، ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۰
دکتر علی اکبر ولایتی؛ تقویم تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران