acrid, biting, drastic, extreme, intense, sharp, keen, keenly, rabid, racy, trenchant, bitter, peppery
exquisite, pungent, poignant, acrid, biting, drastic, extreme, intense, sharp, keen, keenly, rabid, racy, trenchant, bitter, peppery, far-out, [fig.] hot - tempered, harsh
ardent (صفت)سوزان، تند و تیز، گرمstringent (صفت)دقیق، سخت، تند و تیز، غیر قابل کشش، محکم بسته شدهastringent (صفت)دقیق، گس، تند و تیز، قابض، داروی قابض، سخت گیر، شاقspiky (صفت)تیز، تند و تیز، میخ مانند، پرگازnippy (صفت)زننده، چالاک، تند و تیزpeppery (صفت)تند، با روح، تند و تیز، گرم، فلفلی، فلفل دار
تند و تیز. [ ت ُ دُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) تندتیز. ( ناظم الاطباء ). پرشتاب. سریع و پرحدت : که تند و تیز به دل بردن من آمده ای شتاب چیست به آتش گرفتن آمده ای.ابراهیم ادهم ( ازآنندراج ) ( بهار عجم ).رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.