متکاوس. [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) گیاه بسیار و بریکدیگر نشسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || توبرتو و برهم. ( آنندراج ). گوشت توبرتو شده و بسیار برهم نشسته. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تکاوس شود. || به اصطلاح عروض در پی هم آمدن چهار حرکت باجتماع دو سبب چون ضربنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و آن چهار متحرک و ساکنی است چنانکه فعلتن که از مستفعلن خیزد و این فاصله کبری است و شرح آن در قسم عروض داده آمده است و گفته شده که این قافیت در شعر پارسی خوش آینده نباشد چنانکه متکلفی گفته است :
گریار من غم دلم بخوردی
زین بهترک به حال من نگردی.
و اشتقاق این لفظ از تکاوس است بمعنی انبوهی و مزاحمت و گویند نبت متکاوس ؛ یعنی گیاهی درهم رسته و بهم بیرون شده و به سبب کثرت متحرکات این قافیت ،و دوری آن از اعتدال آن را بتزاحم گیاه و درهم رستگی آن تشبیه کردند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 206 ).
گریار من غم دلم بخوردی
زین بهترک به حال من نگردی.
و اشتقاق این لفظ از تکاوس است بمعنی انبوهی و مزاحمت و گویند نبت متکاوس ؛ یعنی گیاهی درهم رسته و بهم بیرون شده و به سبب کثرت متحرکات این قافیت ،و دوری آن از اعتدال آن را بتزاحم گیاه و درهم رستگی آن تشبیه کردند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 206 ).