مترادف خرماستان : نخل زار، نخلستان
خرماستان
مترادف خرماستان : نخل زار، نخلستان
مترادف و متضاد
نخلزار، نخلستان
لغت نامه دهخدا
خرماستان. [ خ ُ ] ( اِ مرکب ) نخلستان. خرستان. ( از ناظم الاطباء ). حدیقه. ( ربنجنی ). جایی که خرمابنان بسیار بوند. ( شرفنامه منیری ) : باحة: خرماستانی داشت. ( ترجمه طبری بلعمی ).
گزیت رز بارور شش درم
بخرماستان بر همین زد رقم.
گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو
خرماستان شدستی اکنون دیار من.
گذشتیم بر طرف خرماستان.
گزیت رز بارور شش درم
بخرماستان بر همین زد رقم.
فردوسی.
دوهزار سوار سلطان ترکمان درخرماستانهاشان کمین نشاندند. ( تاریخ بیهقی ).گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو
خرماستان شدستی اکنون دیار من.
ناصرخسرو.
تنی چند در خرقه راستان گذشتیم بر طرف خرماستان.
سعدی ( بوستان ).
مذارع ؛ خرماستان نزدیک شهر. ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
= نخلستان: تنی چند در خرقهٴ راستان / گذشتیم بر طرف خرماستان (سعدی۱: ۱۴۷ ).
کلمات دیگر: