خاری که در دنباله شاخه خرما بر آید
شیف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شیف. ( ع اِ ) خاری که در دنباله شاخه خرما برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
شیف. ( اِخ ) یکی از مضافات بوشهر است واقع در یک فرسخ و نیمی میانه شمال و شرق شهر است و دریا در میانه است. شیف در قدیم بندر معتبری بوده و اکنون تنها چند خانوار در او متوطنند. ( از یادداشت مؤلف ).
شیف. ( اِخ ) یکی از مضافات بوشهر است واقع در یک فرسخ و نیمی میانه شمال و شرق شهر است و دریا در میانه است. شیف در قدیم بندر معتبری بوده و اکنون تنها چند خانوار در او متوطنند. ( از یادداشت مؤلف ).
شیف . (اِخ ) یکی از مضافات بوشهر است واقع در یک فرسخ و نیمی میانه ٔ شمال و شرق شهر است و دریا در میانه است . شیف در قدیم بندر معتبری بوده و اکنون تنها چند خانوار در او متوطنند. (از یادداشت مؤلف ).
شیف . (ع اِ) خاری که در دنباله ٔ شاخه ٔ خرما برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
شیف، ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آدام شیف
آندراش شیف
اروین شیف
پیتر شیف
جیکوب شیف
ریچارد شیف
زئیو شیف
سول شیف
لئونارد آی. شیف
هوگو شیف
آدام شیف
آندراش شیف
اروین شیف
پیتر شیف
جیکوب شیف
ریچارد شیف
زئیو شیف
سول شیف
لئونارد آی. شیف
هوگو شیف
wiki: شیف
کلمات دیگر: