بخواب آمدن حادثه یا واقعیتی برویای آدمی آمدن .
خواب نما شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خواب نما شدن. [ خوا / خا ن ُ / ن َ / ن ِ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) بخواب آمدن. حادثه یا واقعیتی برؤیای آدمی آمدن. در خواب امری در رؤیای انسان جلوه کردن.
- خواب نما شدن امامزاده ای ؛ در خواب بر کسی معلوم شدن مزار امامزاده. مدفن امامزاده ای بوسیله خواب معلوم شدن. بخواب کسی آمدن که در اینجا امامی یا امامزاده ای دفن است. ( یادداشت مؤ لف ).
- خواب نما شدن امامزاده ای ؛ در خواب بر کسی معلوم شدن مزار امامزاده. مدفن امامزاده ای بوسیله خواب معلوم شدن. بخواب کسی آمدن که در اینجا امامی یا امامزاده ای دفن است. ( یادداشت مؤ لف ).
کلمات دیگر: