خواب آلوده کنایه از غافل
خواب درسر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خواب درسر. [ خوا / خا دَ س َ ] ( ص مرکب ) خواب آلوده. کنایه از غافل. غفلت زده :
چنان میروی ساکن و خواب درسر
که میترسم از کاروان بازمانی.
چنان میروی ساکن و خواب درسر
که میترسم از کاروان بازمانی.
سعدی.
کلمات دیگر: