اطاق آینه کاری
شیشه خانه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شیشه خانه. [ شی ش َ / ش ِ ن َ / ن ِ ] ( اِمرکب ) اطاق آینه کاری. ( یادداشت مؤلف ) :
همچو سنگ منجنیقی آمدی
آن سخن بر شیشه خانه او زدی.
الوان زجاج پر می گلرنگ یک قطار.
همچو سنگ منجنیقی آمدی
آن سخن بر شیشه خانه او زدی.
مولوی.
رفتم به شیشه خانه و چیدم به پیش اوالوان زجاج پر می گلرنگ یک قطار.
ارادت خان واضح ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: