کلمه جو
صفحه اصلی

مختلق

فرهنگ فارسی

تمام خلق شده

لغت نامه دهخدا

مختلق. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) دروغ بربافنده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مناسب و موافق ساخته شده. || شایسته و سزاوار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || تمام خلقت و نیک ساخته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). و رجوع به اختلاق شود.

مختلق. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) تمام خلق شده. ( مهذب الاسماء ). تمام خلقت از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیک ساخته شده و تمام خلقت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) . || کریم الاخلاق. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || دروغ و ناراستی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مختلق . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) تمام خلق شده . (مهذب الاسماء). تمام خلقت از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیک ساخته شده و تمام خلقت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) . || کریم الاخلاق . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || دروغ و ناراستی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مختلق . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) دروغ بربافنده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مناسب و موافق ساخته شده . || شایسته و سزاوار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || تمام خلقت و نیک ساخته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به اختلاق شود.



کلمات دیگر: