لقب ابو خالد وردان کابلی
کنکر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کنکر. [ ک ِ ک ِ ](اِخ ) لقب ابوخالد وردان کابلی . رجوع به ابوخالد کابلی در همین لغت نامه و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 90 شود.
کنکر. [ ] ( اِ ) رجوع به کنگر و لغت فرس اسدی چ اقبال ص 163 شود.
کنکر. [ ک ِ ک ِ ]( اِخ ) لقب ابوخالد وردان کابلی. رجوع به ابوخالد کابلی در همین لغت نامه و نامه دانشوران ج 1 ص 90 شود.
کنکر. [ ک ِ ک ِ ]( اِخ ) لقب ابوخالد وردان کابلی. رجوع به ابوخالد کابلی در همین لغت نامه و نامه دانشوران ج 1 ص 90 شود.
کنکر. [ ] (اِ) رجوع به کنگر و لغت فرس اسدی چ اقبال ص 163 شود.
کلمات دیگر: