کلمه جو
صفحه اصلی

تظمئه

لغت نامه دهخدا

( تظمئة ) تظمئة. [ ت َ م ِ ءَ ] ( ع مص ) تشنه کردن. || لاغر کردن اسب فربه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تضمیر اسب. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تضمیر شود.

تظمئة. [ ت َ م ِ ءَ ] (ع مص ) تشنه کردن . || لاغر کردن اسب فربه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تضمیر اسب . (از اقرب الموارد). و رجوع به تضمیر شود.



کلمات دیگر: