مقابل ترش روی بشاش، ( خنده رو ی ) ( صفت ) کسی که دارای چهر. بشاش است .
خنده روی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خنده روی. [ خ َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) مقابل ترش روی. بشاش. خوش خلق. مقابل اخمو. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی.
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است.
من بصد جوش تبسم گریه ماتم کنم.
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی.
طغرا ( از آنندراج ).
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون باز از شراب غنچه دماغم رسیده است.
کلیم ( از آنندراج ).
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی من بصد جوش تبسم گریه ماتم کنم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: