( مصدر ) خنده گرفتن کسی را . عارض شدن خنده او را .
خنده گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خنده گرفتن. [ خ َ دَ / دِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بخنده افتادن. بخنده درشدن :
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم.
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم.
سعدی ( گلستان ).
ملک را خنده گرفت و بعفو از سر جرم او برخاست. ( گلستان سعدی ). کلمات دیگر: