کلمه جو
صفحه اصلی

دمص

لغت نامه دهخدا

دمص. [ دَ ] ( ع مص ) شتاب کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || افکندن ماده سگ بچه ، و ماکیان تخم خود را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || زاییدن و بیرون آوردن درندگان آنچه در شکم دارند. ( از اقرب الموارد ).

دمص. [ دَ م َ ] ( ع اِمص ) باریکی دنباله ابرو وستبر بودن پیش آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || کمی موی سر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کم رشد و کم موی شدن جایی از سر. ( از اقرب الموارد ).

دمص. [ دِ ] ( ع اِ ) رسته بنا و یا چینه دیوار، و هرچه بر طراز رسته بنا باشد دمص ، و رسته بنا را رهص گویند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

دمص. [ دُ ] ( ع ص ) ج ِ ادمص و دمصاء. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ادمص و دمصاء شود.

دمص . [ دَ ] (ع مص ) شتاب کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افکندن ماده سگ بچه ، و ماکیان تخم خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زاییدن و بیرون آوردن درندگان آنچه در شکم دارند. (از اقرب الموارد).


دمص . [ دَ م َ ] (ع اِمص ) باریکی دنباله ٔ ابرو وستبر بودن پیش آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کمی موی سر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کم رشد و کم موی شدن جایی از سر. (از اقرب الموارد).


دمص . [ دِ ] (ع اِ) رسته ٔ بنا و یا چینه ٔ دیوار، و هرچه بر طراز رسته ٔ بنا باشد دمص ، و رسته ٔ بنا را رهص گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


دمص . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ ادمص و دمصاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ادمص و دمصاء شود.



کلمات دیگر: