کلمه جو
صفحه اصلی

حبسیه


مترادف حبسیه : بندمویه، شعر زندان

متضاد حبسیه : غزل، ساقی نامه

مترادف و متضاد

بندمویه، شعر زندان ≠ غزل، ساقینامه


فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) قصیده ای که شاعر در زندان و مربوط بحبس خود ساخته باشد . جمع : حبسیات .

فرهنگ معین

(حَ یِّ ) [ ع . حبسیة ] (اِ. ) شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در وصف حال خود گفته باشد. ج . حبسیات .

لغت نامه دهخدا

( حبسیة ) حبسیة. [ ح َ سی ی َ ]( ع ص نسبی ، اِ ) مفرد حبسیات. رجوع به حبسیات شود.

حبسیة. [ ح َ سی ی َ ](ع ص نسبی ، اِ) مفرد حبسیات . رجوع به حبسیات شود.


فرهنگ عمید

شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در شکایت از حال و بیان رنج های خود می سراید.

دانشنامه آزاد فارسی

حَبسیِّه
(یا: زندان نامه؛ زندان سروده) شعر یا متنی منثور که گوینده در زندان نوشته باشد و در آن غالباً از محیط بد زندان و بخت بد و پشیمانی و جفای فلک و روزگار سخن می رود. حبسیۀ منظوم را بیشتر در قالب های قصیده و قطعه و رباعی گفته اند. مشهورترین حبسیه ها متعلق به مسعود سعد سلمان است: نالم ز دل چو نای من اندر حصارِ نای/پَستی گرفت همتِ من زین بلندجای ... در شعر معاصر نیز ملک الشعرای بهار و فرخی یزدی و اخوان ثالث حبسیه هایی دارند: من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید (ملک الشعرای بهار). در نثر معاصر فارسی نیز متونی، ازجمله داستان و رمان و خاطرات، را می توان در زمرۀ حبسیات شمرد. ازجملۀ این آثار است: ورق پاره های زندان اثر بزرگ علوی. همچنین شاید بتوان خاطرات زندان افراد را هم جزو حبسیات به شمار آورد. ازجملۀ این آثار است: ایام محبس اثر علی دشتی؛ پنجاه وسه نفر اثر بزرگ علوی.

پیشنهاد کاربران

شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در وصف حال خود بگوید .

حبسیه : بند چامه ( ادبیات )
دکتر کزازی " بند چامه " را در نوشته های خود به جای " حبسیه" بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۳۰.


کلمات دیگر: