مترادف مصیبت زده : داغدار، سوگ نشین، سوگوار، ماتمزده
مصیبت زده
مترادف مصیبت زده : داغدار، سوگ نشین، سوگوار، ماتمزده
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
داغدار، سوگنشین، سوگوار، ماتمزده
دچار، مبتلا، اندوهگین، مصیبت زده، محنت زده
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - در رنج و بلا افتاده ۲- ماتم زده ( بسبب فوت خویشاوند یا دوستی صمیم ) . ۳- بدبخت .
ماتم زده ماتمی
ماتم زده ماتمی
لغت نامه دهخدا
مصیبت زده. [ م ُ ب َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) ماتم زده. ( ناظم الاطباء ). ماتمی. سوکوار. عزادار. مصیبت دیده. ( یادداشت مؤلف ): تضجیع؛ مصیبت زده ساختن.( منتهی الارب ). || بدبخت. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
ماتم زده، در رنج و بلاافتاده، بدبخت، بیچاره.
واژه نامه بختیاریکا
دردین
کلمات دیگر: