کلمه جو
صفحه اصلی

معامله کردن


مترادف معامله کردن : دادوستد کردن، خریدوفروش کردن، سوداگری کردن، رفتار کردن

برابر پارسی : بازار کردن

فارسی به انگلیسی

traffic, trade, treat

فارسی به عربی

شاب , شاحنة , صفقة

مترادف و متضاد

۱. دادوستد کردن، خریدوفروش کردن، سوداگری کردن
۲. رفتار کردن


دادوستد کردن، خریدوفروش کردن، سوداگری کردن


رفتار کردن


deal (فعل)
توزیع کردن، سر و کار داشتن با، معامله کردن، معامله بمثل کردن با، سروکار داشتن

trade (فعل)
مبادله کردن، معامله کردن، تجارت کردن با، داد و ستد کردن

truck (فعل)
معامله کردن

transact (فعل)
معامله کردن، داد و ستد کردن

واژه نامه بختیاریکا

جابجا کِردِن


کلمات دیگر: