( صفت ) ۱ - آنکه با گوی و چوگان بازی کند . ۲ - بازیگری که چند عدد گوی رنگارنگ در دست گیرد و آنها را یک یک بر هوا اندازد و گیرد . ۳ - روز نوزدهم از ماههای ملکی .
گو باز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گوباز. ( نف مرکب ) گوی باز. ( ناظم الاطباء ).
گوباز. [ گ َ / گُو ] به معنی گاوباز است. رجوع به گاوباز شود.
گوباز. [ گ َ / گُو ] به معنی گاوباز است. رجوع به گاوباز شود.
واژه نامه بختیاریکا
فوتبالیست
( گَو باز ) گوی باز؛ شارلاتان
( گَو باز ) گوی باز؛ شارلاتان
پیشنهاد کاربران
قبیله ای در شیراز
کلمات دیگر: