مترادف نیشدار : اهانت آمیز، تند، زننده، کنایه آمیز، گزنده
نیشدار
مترادف نیشدار : اهانت آمیز، تند، زننده، کنایه آمیز، گزنده
فارسی به انگلیسی
pointed, venomous, stinged, [fig.] pungent
sharp, snide
فارسی به عربی
جارح , حارق , حریص , ساخر , محزن , مدبب
مترادف و متضاد
سوزش اور، تند، تیز، نیشدار، هجوامیز
نیشدار، کنایه امیز
نوک دار، تیز، کنایه دار، نیش دار
زننده، گوشه دار، جگرسوز، نیش دار
صریح، دقیق، بموقع، خوش قول، نقطه نقطه، نقطه دار، معنی دار، نیش دار، وقت شناس، ثابت در یک نقطه، نقطه مانند، لایتجزی، نکته دار، با ذکر جزئیات دقیق، اداب دان
زننده، تیز، گوشه دار، تند و تلخ، نیش دار
طعنه امیز، نیش دار، زهر خنده دار
کج خلق، لجوج، نیش دار، زنبور وار
اهانتآمیز، تند، زننده، کنایهآمیز، گزنده
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه نیش دارد : ذوناب : (( جانور نیشدار . ) ) ۲ - دارای نوک تیز . ۳ - موهن اهانت آمیز : (( در حالی که با آب بازی بازی میکرد بحرفهای او که گزنده و نیشدار شده بود گوش داد . ) )
فرهنگ معین
(ص فا. ) ۱ - آن که نیش دارد. ۲ - دارای نوک تیز. ۳ - اهانت آمیز.
لغت نامه دهخدا
نیشدار. ( نف مرکب ) صاحب نیش. دارنده نیش. آنکه نیش دارد چون عقرب و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). گزنده. نیش زن :
بیندیش از آن پشّه نیشدار
که نمرود را گفت سر پیش دار.
بیندیش از آن پشّه نیشدار
که نمرود را گفت سر پیش دار.
نظامی.
|| ذوناب. آنکه نیش دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). حیوان درنده. || آزارنده. زننده. ( یادداشت مؤلف ). موهن. اهانت آمیز. ( فرهنگ فارسی معین ): کنایه یا سخن نیشدار؛ طعنه و سخن ملامت آمیز و دلازاری که به قصد آزردن و توهین کسی ادا شود.فرهنگ عمید
۱. دارای نیش.
۲. [مجاز] زننده و آزاردهنده.
۲. [مجاز] زننده و آزاردهنده.
واژه نامه بختیاریکا
دو بِرِند
کلمات دیگر: