کلمه جو
صفحه اصلی

استلاطه

فرهنگ فارسی

پسر خواندن غیری را

لغت نامه دهخدا

( استلاطة ) استلاطة. [ اِ ت ِ طَ ] ( ع مص ) پسر خواندن غیری را. || بر خود چسبانیدن. ( منتهی الارب ). با خویشتن گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || واجب کردن. ( منتهی الارب ).

استلاطة. [ اِ ت ِ طَ ] (ع مص ) پسر خواندن غیری را. || بر خود چسبانیدن . (منتهی الارب ). با خویشتن گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || واجب کردن . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: