کلمه جو
صفحه اصلی

خاک برسر


مترادف خاک برسر : بینوا، درمانده، بدبخت، بیچاره، ذلیل، خوار، زبون، توسری خور، مصیبت رسیده، آفت زده

فارسی به انگلیسی

dratted

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خاک بر سر او ریزند . ۲ - پست ذلیل فرومایه . ۳ - دشنامی است کسان را .

لغت نامه دهخدا

خاک برسر. [ ب َ س َ ] ( ص مرکب ) کنایه از محتاج ، آواره ، آفت زده. ( آنندراج ). ذلیل :
پر از درد نزدیک قیصر شدند
ابا ناله و خاک برسر شدند.
فردوسی.
از حسرت تو هست جهان پای درگلی
در ماتم تو کیست فلک خاک برسری.
سیدحسن غزنوی.
- خاک برسرشدن ؛ مصیبت دیدن. بدبخت شدن. بیچاره شدن.

فرهنگ عمید

۱. مصیبت دیده: پیران قبیله خاک برسر / رفتند به خاک بوس آن در (نظامی۳: ۴۲۴ ).
۲. خوار، ذلیل. &delta، در مخاطبه دشنام و نفرین است نسبت به مخاطب.
* خاک برسر شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] بدبخت شدن، بیچاره شدن.

۱. مصیبت‌دیده: ◻︎ پیران قبیله خاک برسر / رفتند به خاک‌بوس آن در (نظامی۳: ۴۲۴).
۲. خوار؛ ذلیل. Δ در مخاطبه دشنام و نفرین است نسبت به مخاطب.
⟨ خاک‌برسر شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] بدبخت شدن؛ بیچاره شدن.


پیشنهاد کاربران

با سلام
خیلی ها هستند که تو زندگی روزمره وقتی با مشکلات روبه رو می شن، از اصطلاح خاک تو سرم شد استفاده می کنن. من هم می خوام یه اصطلاح مرتبط انگلیسی با این اصطلاح تو این سایت بگذارم. . .
خاک تو سرم، در انگلیسی میشه I should kick my head و همینطور خاک تو سرت میشه You should kick your head . . . . .
و با تشکر از سایت خوبتون. . .


یعنی یکی از عزیزان مرده باشند و خاک مزار آنها را بر سرت بریزی

خاک بر سر ریختن یعنی چاره ایی اندیشیدن

کسی که پشت سرش آبروش بره یا آبرو براش نذارن بدبخت بیچاره ذلیل


خاک بر سرت:استلاحه ای است که برای خوار و ذلیل کردن یک شخص استفاده می شود.
خاک برسرم :ای وای برمن
که در ترکی به معنا:kafadaki kir


معنی خاک بر سر یعنی اینه که آمیدی به زندگی نداشته باشی اسمی که فقط یک شناسنامه اشقال کرده

به نظر من خاک بر سر یعنی انشالله اون کس که بهش گفتی بمیره

خاک بر سر شده ( ریشخندی تا اندازه ای اهریمنی کم و بیش در مایه ی �به خاک سپرده شده� )

نمونه:
با اندک مایه ای از پنداربافی می توان گورهای آقایان . . . را به پندار آورد که همگی در چنان بیابان نمکی، خاک بر سر شده و هر از گاهی، چیزی برانگیزاننده در زمین یا آسمان، آن ها را به جنبش وامی دارد.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/02/blog - post_72. html

بی همه چی/چیز ( فرومایه ) ( گویش تهرانی )


کلمات دیگر: