کلمه جو
صفحه اصلی

قاملو

لغت نامه دهخدا

قاملو. ( اِخ ) دهی از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج. در 30000گزی باختر قروه و 6000گزی جنوب شوسه قروه به سنندج واقع است. موقع جغرافیائی آن جلگه و سردسیر است. 450 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و محصولات آن غلات ، قلمستان ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی ایشان قالیچه و جاجیم بافی است. دبستان دارد. راه مالرو دارد و تابستان اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

قاملو، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سنقر در ۱۰۳ کیلومتری کرمانشاه استان کرمانشاه ایران است.قاملو. (اِخ) دهی از دهستان اسفندآباد بخش سنقر. موقع جغرافیائی آن جلگه و سردسیر است. ۷۶۹ تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و محصولات آن غلات، قلمستان، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی ایشان قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
این روستا در دهستان پنجه علی جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۱۳ نفر (۱۷۱خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

قاملو ( قام لو ) قاملو یک کلمه ی تورکی است. ( غین و قاف در فارسی نیست ) قام مثل قامچی لو . لی در تورکی علامت نسبیت است. است مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( پنجعلی غلط است ) . گنجه لی ( گنجعلی غلط است ) . . خمارلو. آجرلو. اینانلو. . . .

قاملو مخفف عبارت قوم لولو میباشد.
این قوم از اقوام ایرانی قبل از مادها بودند که در حدود ۴۰۰۰سال قبل از میلاد در نواحی غربی ایران یعنی استان های کرمانشاه، کردستان و آذربایجان امروزی سکونت داشتند و حالا هم نقش برجسته معروفترین پادشاه این قوم یعنی آنوبانی نی در یکی از مدارس دخترانه شهر سرپل ذهاب موجود می باشد.


کلمات دیگر: