مترادف خاک کردن : دفن کردن، مدفون ساختن، به زمین زدن
خاک کردن
مترادف خاک کردن : دفن کردن، مدفون ساختن، به زمین زدن
فارسی به انگلیسی
burial, bury, entomb, inter
مترادف و متضاد
۱. دفن کردن، مدفون ساختن
۲. بهزمین زدن
دفن کردن، مدفون ساختن
بهزمین زدن
فرهنگ فارسی
دفن کردن در خاک چیزی را پنهان کردن
فرهنگ معین
(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - به خاک سپردن ، دفن کردن . ۲ - در کُشتی ، نشاندن حریف روی پا و در پشتش قرار گرفتن .
لغت نامه دهخدا
خاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دفن کردن.در خاک چیزی را پنهان کردن. بخاک سپردن. پوشانیدن بزیر خاک. || در گور کردن. در قبر نهادن.
- امثال :
خدا پاکمان کند خاکمان کند.
فلانی دو سه شاه را خاک کرده ؛ کنایه از اینکه دوره آنها را دیده.
|| نابود کردن :
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند.
گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن.
- امثال :
خدا پاکمان کند خاکمان کند.
فلانی دو سه شاه را خاک کرده ؛ کنایه از اینکه دوره آنها را دیده.
|| نابود کردن :
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند.
سعدی ( بوستان ).
جان بزیر قدمت خاک توان کرد ولیک گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن.
سعدی ( طیبات ).
|| در اصطلاح کشتی گیران حریف را از سر پا بزمین انداختن و در زمین نشاندن.دانشنامه عمومی
اصطلاحی در ورزش کشتی به معنی نشاندن حریف روی پا و ضربه فنی کردن
جدول کلمات
دفن
پیشنهاد کاربران
خا کیدن = خاک شدن.
خاکاندن = خاک کردن.
خاکاندن = خاک کردن.
کلمات دیگر: